آیا آغاز مکاتب دخترانه در افغانستان به باد فراموشی سپرده میشود؟
نیمهی دوم سال آموزشی ۱۴۰۱، فردا، ۱۱ اسد سال روان آغاز میشود. به عبارت دیگر از سال آموزشی فعلی فقط چهارونیم ماه دیگر باقی مانده است؛ اما از بازگشایی مکاتب دختران خبری نیست که نیست. امیدهایی نیمبندی که برای اجازه یافتن آموزش دختران از سوی طالبان وجود داشت، اکنون دارد به یأس و ناامیدی کامل تبدیل میشود.
با وجود اعتراضات شدید داخلی و خارجی بخاطر بستهبودن دروازه مکاتب بر روی دختران، گروه طالبان تا کنون از موضع خود مبنی بر بستهماندن مکاتب دختران به هیچ صورت کوتاه نیامده است. سلاح بدوشان طالبان با زنان و دختران معترض که یکی از شعارها و اهداف آنان بازگردان حق آموزش و کار دختران و زنان بودهاست، رفتار وحشیانه داشتهاند و به شکل فجیعی شکنجه کردهاند تا آنان را وادار به دست کشیدن از خواستههای شان کنند. محرومیت از آموزش اثرات فوقالعاده منفی روانی را بر دختران در افغانستان برجا گذاشته است. دختران در افغانستان از اینکه آینده خود را مبهم و تاریک و میبینند، بر آرزوها و رویاهایی خود خط کشیدهاند. آنان حتا نمیدانند که برای برآورده شدن این خواست شان در کجا مراجعه کنند و از کی کمک بخواهند.
طالبان با دیدگاه افراطی دینی که دارند، این تصمیم شان را به دین و شریعت اسلامی پیوند میدهند؛ اما در عصر حاضر هیچ کشوری اسلامی را سراغ نداریم که دروازه مکاتب را بر روی دختران شان بسته باشد و از آموزش ممناعت کرده باشد. اما از سوی دیگر شواهدی وجود دارد که دختران عدهای از سران گروه طالبان در مکاتب و دانشگاههای کشورهای بیرونی با آزادی کامل به آموزش ادامه میدهند. این تناقض به هیچ صورت برای مردم افغانستان که در مدت دو دهه گذشته روی فرزندان شان سرمایهگذاری کردهاند و اهمیت آموزش را بهخوبی میدانند، قابل پذیرش نیست. این گونه رفتارهای دوگانه رژیم طالبان گمانهزنیها بر وابستگی آنان بر کشورهای بیرونی را تقویت میکنند که آنان از استخبارات کشورهای مشخصی دستور میگیرند و به خواست مردم افغانستان که بر آنان ادعای حاکمیت دارند، اصلا وقعی نمیگذارند.
از سوی دیگر حرفهای تأیید ناشدهی وجود دارد که طالبان با برگزاری آزمون کانکور برای دختران نیز مخالف اند. گفته میشود حتا اگر آزمون کانکور برگزار شود، دختران اجازه اشتراک در آن را نخواهد داشت.
پیامدهای منفی محرومیت دختران از آموزش مثل آفتاب هویداست. کشوری که دختران و زنان آنان بیسواد باشند، ادعای توسعه و پیشرفت آن کشور یک امر مضحک و محال است. بیسوادی خود عامل عقبمانی و به وجود آمدن دهّها و صدها معضل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در یک کشور بوده و رمز اصلی به قهقرا رفتن است.
اکنون به نظر میرسد میزان اعتراضات در پیوند به بازگشایی مکاتب دخترانه کاهش یافته و یا اینکه دست کم معترضان خسته و مأیوس گشتهاند. آموزش که حق مسلّم و طبیعی هر فرد بشر است، نباید در برابر عاملان محرومیت آن بیتفاوت بود. برای رسیدن به این خواستهی مهم و حیاتی نباید کوتاه آمد و از هر ابزاری لازم استفاده کرد و نگذاشت بیشتر از این زمان از دست برود و بر خیل بیسوادان سرخورده افزوده شود.