نامهی زمان احمدی به کشورهای مدافع حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری
بهمقام محترم کشورهای مدافع حقوق بشر در جهان، خانمها و آقایان، به سمع ونظرتان میرسانیم اینکه
اینجانب زمان احمدی درپی گرفتاری غیرقانونی و تحقیق غیرقانونی و سرانجام محکمهی غیرقانونی مدتی قریب به هشت سال متوالی را از سوی محاکم و به پیشنهاد لویثارنوالی برای مجازات که ماهیت آن ثابت نشده بود، زندانی شدهبودم.
پس ازهفت سال توانستم به کمک انسانهای عزتمند و آگاه در جهان بهخصوص کمیتهی مدافعین حقوق بشر وسازمان عفو بینالملل وخبرنگاران و وکیلان مدافعم حکم تجدید نظر را بر فیصلهی خلاف قانون محکمهی نخست حوزهی سوم شهر کابل که هفت سال پیش مرا به بیست سال زندان محکوم به مجازات کردهبود، بدست آورم. سرانجام شورای عالی سترهمحکمه حکم را لغو کرد و دوسیه را به محکمهی نخست برای فیصلهی مجدد ارجاع دادند.
البته شورای عالی سترهمحکمه از تمام موارد اعتراض ما، فقط موضوع عدم حضور وکیل مدافع درجریان تحقیق را دلیل لغو حکم صادره در محکمهی نخست اعلام کرد. درحالیکه اینجانب ازطریق وکیلان مدافعم موضوع تفتیش عقاید، گرفتاری غیر قانونی و تحقیق غیر قانونی، عدم حضور وکیل مدافع از آغاز گرفتاری تا صدور حکم را مطرح کرده بودم.
به هرحال برای اینکه بتوانم صدایم را به گوش تمامی مدافعین حقوق بشر وعدالتخواهان جهان برسانم، با پیگیری دوستان فرهنگی و قلم بهدستان در این کار مبادرت کردم. دراین زمینه مستقیم از طریق رسانهها و از طریق اشخاص موضوع را به رسانهها و از آن طریق به گوش مردم رساندم که سرانجام تحت فشار افکارعامه موفق شدم، موضوع را برای رسیدگی مجدد درجریان بیندازم و اشتباهات آرگانهای عدلی و قضایی کشور را فاش و خودم را از سرزنش کفر خلاص کنم؛ اما دادگاه من را تبرئه نکرد که اکنون جامعه معتقد است که من کافرهستم؛ چون به باور مردم اگر من کافر نیستم چرا مدتی قریب به هشت سال را در زندان سپری کردهام.
آنچهکه بسیار خطرناک است، اتهام کافر خوانده شدنم در جامعه است. پس از رهایی از زندان دقیقا در تاریخ ۳۱ سرطان سال ۱۳۹۹ پنجرهی خانهام مورد اثابت مرمی قرار گرفت که خوشبختانه به کسی آسیب نرسید. به کمک دوستان بهخصوص مدافعین حقوق بشر موفق شدم که محل زندگیام را تغییر بدهم و این دوستان کمک کردند که فصل جدید زندگی خود را آغاز کنم.
اما این ختم ماجرای تلخ زندگی من نیست. متاسفانه بازهم تهدیدهای تلفنی وغیر تلفنی از شمارههای خصوصی ونامعلوم مبنی براینکه «جای من دربین مومنین نیست» دریافت کردم. بنابراین من قادر به ادامهی زندگی معمولی خود در هیچ نقطهای از افغانستان نبودم/نیستم.
شاید بدانید که پروندهی من به اندازهی کافی ازطریق رسانههای ملی و بینالمللی منتشر شده است و همه من را می شناسند. با اینوجود متاسفانه پذیرفتن فردی مثل من برای جامعهی سنتی مثل افغانستان بسیار دشوار است. با وجود تهدیدهای گوناگون سرانجام دریافتم که جابجایی داخلی فقط میتواند به طور موقت ازخودم وخانواده ام حفاظت کند. فرار از یک منطقه به منطقهی دیگر تحت نگرانیهای امنیتی هرگز نمیتواند گزینهی خوبی برای من وخانواده ام باشد. ممکن است در هرجایی من و خانوادهام با خطر مواجه شویم.
ناگزیر شدیم باهمکاری کمیتهی مدافعین حقوق بشر و سازمان عفو بینالملل و کمیتهی مدافعین حقوق بشر اروپا همراه با همسر و دو دخترم راه هجرت را در پیش بگیریم، از خانه و دیار خود کوچیده به یکی از کشورهای آسیای میانه پناهنده شویم.
در نتیجهی این جابهجایی من توانستم امنیت نسبی خود و خانوادهام را تامین کنم و آنچه برای ما خطر جانی محسوب میشد، تاحدودی کاهش یافته است.
از آنجاییکه کشورهای آسیای میانه با افغانستان مرز مشترک دارند، ممکن است طالبان و گروهای افراطی بتوانند به اینجا دسترسی پیدا کنند و جان من و اعضای خانوادهام باز هم به خطر بیفتد.
تاکنون از بابت این مشکل چندینبار بامسوولان و نهادهای بینالمللی مکاتبه کردهام؛ اما متاسفانه با بیاعتنای کامل و بیتوجهی شان مواجه شدهام. اکنون من به عنوان قربانی یک سیستم نا روشن در دولت افغانستان با خطر جانی روبهرویم از زندگی در یکی از کشورهای آسیای میانه احساس امنیت نمیکنم و ترس خطر جانی همواره مرا و خانواده ام را اذیت میکند.
خیلی دوست داشتم، به عنوان یک مدافع حقوق بشر از همنوعان مظلوم و رنجدیده و ستمدیدهی خود دفاع کنم اما اربابان قدرت و مافیای ثروت، افراد مدافع حقوق بشر را مانع فراهم آوری اهداف شوم شان میدانند، چنین است که اکثر مدافعین حقوق بشر یا به ناحق زندانی شده و پس از تحقیر و تهدید کشور را ترک کردند و یا هم ترور شده و نابود شدند.
بنابر این از کشورهای مدافع حقوق بشر تقاضا می کنم که برای تداوم زندگی وحیات من وخانواده ام راه نجات وبیرون رفت از این معضل را جستوجو کنند.
امیدوارم بتوانید برنامهام را ببینید و با من و خانوادهام همکاری کنید.
منتظر شنیدن صدای شما هستم