تداوم مظالم چهلسالهی جمهوری اسلامی ایران در قبال هزارههای افغانستان (بخش پنجم) ـ مجلهی اورال
استخبارات جمهوری اسلامی ایران با دهانهای کرایی چند عمامهپوش خودفروخته استفادههای شیطانی کرده و طرح خون آشام خودشان را عملیاتی نموده است.
فرستادن اجباری افغانستانیها در جنگ ایران و عراق، در جنگهای خانمان سوز داخلی در سوریه و دیگر جنگهای نیابتی ایران در منطقه پرستیژ ایران و قدرت بده بستان این کشور را در جهان بالا برد. ولی هزاران جوان نترس، غیور و جنگجوی افغانستانی که در صورت مدیریت سالم و فراهم نمودن امکانات تعلیمی و اقتصادی و یا محاربوی هر فرد شان در ذکاوت و شجاعت نظیر نداشتند را نبود و فدای منافع بیگانه کرده و دشمنی تاریخی برای بخشی از مردم افغانستان را در میان حکومتهای منطقه و جهان بنا نهاد.
ای کاش چنین نمیشد و اینهمه جوانانی غیور برای دفاع از کشور شان و یا در راستایی حمایت از خانوادههای خودشان زنده میبودند. لذاست که تاریخ این جنایت رژیم ایران در قبال پناهجویان مظلوم و محروم را هرگز فراموش نخواهند کرد و روی اجیران زبون ایرانی برای همیشه در تاریخ افغانستان سیاه خواهد بود.
سپاه ایران همواره در جنگهایش خط مقدم را به جوانانی افغانستانی میسپردند. چون در صداقت و مردانگی و ایستادگی آنان شک و شبههای وجود نداشت.
پیرمردان شیعه افغانستانی بعد از کعبه، قبلهی جز ایران نمیشناسد. اینها چنان با قلوب روف عقیدهی محکم به باورهای مذهبی دارند و رژیم ایران توسط اجیران استخباراتی خویش از این باورهای مذهبی استفادهی نا مطلوب و کشنده دارند.
اما فریبکاری و چهرههای چندگانهای رژیم ایران و همچنین گسترش معلومات و بلند رفتن سطح سواد بعد از سال ۱۳۷۰ خورشیدی آهسته و پیوسته دارد رژیم ایران نفوذش را در میان شیعیان و به ویژه هزارههای افغانستان از دست میدهد. خصوصا در بیست سال اخیر که کشور امنیت نسبی داشت و هزارهها توانستند به دانشگاه بروند و تحصیل کنند، آگاهی هزارهها سبب کاهش علاقهای مردم هزاره به ایران میگردد تا رفته رفته تأثیرات ایران کاملا کمرنگ گشته و از بین برود.
نسل جدید هزاره که تحصیلکرده است و از جهان چیزهای را میدانند که پدران ساده دل شان نمیدانستند، ایران را توسط اجیران آن رژیم «ته دنیا» میشناختند و به خوبی منافع عمومی مردمان محکوم تاریخی به نام هزاره را درک نمیکردند. اما نسل نو متفاوت فکر میکنند البته این آگاهی یک شبه نه، بلکه بیشتر از چند دهه فریبکاری و عملکردهای ناشایست و خطرناک ایران که در تضاد شعار شان بوده است، نشأت میگیرد. عملکردهای ایران از زمان جنگهای داخلی الی اکنون که کشور را طالبان گرفته است هزارهستیزانه بوده است که این امر باعث نفرت و انزجار هزارهها و مخصوصا نسل نوین هزاره، از ایران گردیده است.
واقعیت فاصله ذهنی نسل نو هزاره را از ایران زمانی درک میتوانیم که در قرأ و قصبات هزاره جات رفته و رفراندوم بگیری.
نسل نو هزاره آگاهی بیشتر از جهان دارد و میداند که منافع ملی چیست و چگونه با هنجارها و تأثیرات سؤ نفوذ و استثمار فرهنگی- مذهبی ایران مبارزه کرد. دانشگاهیان هزاره طی بیست سال فضای باز دموکراسی در یافتند که عوامل نفوذ ایران چیست و چطور می شود از شر بدیهای آنها جامعه هزارهرا که نفوذ ایران باعث افتراق آنها از جهان مدرن و آزاد گردیده، نجات داد.
در اکثریت مطلق قرأ و قصبات هزاره جات حرف ملاهای کنج مسجد و اجیر ایرانی کمترین شنونده را دارد. این قماش ملاها از این تغیر در جامعه هزاره شوکه اند و مردم را متهم به گمراهی و غرب زدگی می نمایند. آنها از پیشرفت علمی، فرهنگی و اجتماعی هزاره ها غافل اند. به علت وابستگی ملا های وابسته به ایران دارند جامعه را متهم به بیراهه رفتن می کنند در حالیکه مردم راه درست را یافته اند بلکه آنانند که از قافله ی پرسرعت تعلیم، تحصیل، آزادی و عدم وابستگی به ایران عقب مانده اند.
نفوذ ایران در دههی ۷۰ باعث شد تا ایران دهها حزب و جناح سیاسی- نظامی ایجاد کرده و جامعه هزاره را که یک قدرت بالقوه و تأثیر گذار در زمان جهاد بود، در میان خودشان مصروف داشته و در جنگهای بیهدف خانگی هزاران تن کشته شوند. در دودههی دموکراسی، تبلیغ اجیران ایران باعث شد تا غرب و جامعه جهانی از بازسازی در هزارهجات اجتناب نمایند و مهر تأیید بر وابسته بودن این مردم به ایران بزند. البته که تعدادی از جانب ایران اجیر است اما غرب باید بداند که اقدام ناعادلانه غرب در برابر هزارهها مورال مهرههای ضد ایرانی را در جامعه افغانستان تضعیف کرده و این ملت از بیعدالتی و بیمهری غربیها در نهایت به ستو آمده و میدان بازی اجیران ایرانی بیشتر برای سیاست های شوم ایران بیشتر و خالی از مخالفت خواهد بود.
آنگاست که نیروهای جنگی نترس و ورزیده ی ببشتری در اردوگاههای جنگهای نیابتی ایران را شاهد خواهیم بود. پس اگر غرب میخواهد این پروژه کشنده جنگ نیابتی ایران را منزوی کنند با هزارهها آنچه شایسته است تعامل نماید و زمینه را خالی برای ایران نگذارند.
برای مقابله با نفوذ ایران حمایت همه جانبه از قشر تحصیل یافته هزاره، کمک مادی به مردم هزارهجات و مهیا ساختن زمینهی کار و بازساخت زیربناها در این منطقه و حمایت از مشارکت سیاسی و اقتصادی و نظامی عادلانه در افغانستان آسان ترین راه میباشد تا کناره گیری از تعامل با هزاره ها.
هزارهها نیز در این مرحله به لابیگرانی ماهر ضرورت دارد تا زمینهی همکاری مفید و برد برد که به نفع همه مردم افغانستان باشد را با جهان غرب فراهم بتوانند.