تداوم مظالم چهلسالهی جمهوری اسلامی ایران در قبال هزارههای افغانستان (بخش چهارم) ـ مجلهی اورال
بنابر جهانبینی اجیران استخباراتی جمهوری اسلامی ایران در میان مردم افغانستان در این دنیای مدرن و پر از شگفتیهای گوناگون، از منظر جهانبینی آنان خاک ایران مقدس و ته دنیا که پس از آن دنیایی متصور نیست در اذهان انسانهای "مومن" تبلیغ گردیده است.
همینطور موجودیت برخی زیارات و اماکن متبرکه امامان شیعیان در ایران دلیل دیگریست که اغلب عمامهپوشان استخباراتی، خاک ایران را سرمهی چشم شیعیان با قلب پاک و لطیف تبلیغ مینمایند و این ظرفیت بزرگی برای کسب همدردی و بلعیدن ثروت دهها میلیون شهروند داخلی و "مومنان پاک دل" در منطقه و افغانستان توسط رژیم ایران بوده است.
لذاست که به گفته مسئولان ایران و آمارهای موجود در متون، شمار امامزادهها در سال ۱۳۵۷ حدود یکهزار و ۵۰۰ بقعه بود در حالی که تنها در سه دهه بعد از انقلاب این شمار هفت برابر شد.
این آمار که از جمله شامل امامزادههایی مانند بیژن، آهنی و زنجیری میشود برخی را به شک انداخته که این "دکان" است یا به گفته معاون سازمان اوقاف، نتیجه دقیقتر شدن آمار؟
از بیش از هفت سال پیش که حسن ربیعی، سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه، از رشد هفت برابری امامزادههای ایران در سالهای بعد از انقلاب پرده برداشت تا به امروز این روند افزایشی همچنان ادامه دارد. ربیعی در سال ۱۳۹۰ تعداد امامزادههای رسمی و مورد تأیید این سازمان را نزدیک به ۱۱هزار اعلام کرد و گفت که آنها در بیش از هشت هزار بقعه دفن شدهاند.
برخی دلیل افزایش افسارگسیخته شمار امامزادهها را سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم برای مصارف مالی و نیز نشانهای از تشدید و ترویج خرافهپرستی سیستماتیک توسط رژیم ایران میدانند.
این پدیده نوپا چنان دامنهای یافته که نه تنها جا را برای تعابیری مانند "امامزادههای جعلی"، "امامزادههای غیر موثق" و "امامزادهسازی" باز کرده بلکه بارها نمایندگان مجلس ایران را نیز به اعتراض واداشته است. چنانچه در خبرآنلاین در گزارشی آمده است، پیگیریهایش نشان میدهد که برخی نمایندگان مجلس ایران معتقدند، سازمان اوقاف فعالیت چندانی برای مقابله با "امامزادههای غیر موثق" نکرده است.
چنین است که رژیم جمهوری اسلامی ایران از این همه سادگی، عدم آگاهی و وجود ظرفیت و قلب پاک "مومنان" به دین و آیینهای مذهبی سوءاستفادههای مادی و استخباراتی و جنگی میکنند. اجیران ارزان و سینهچاک ایران ایمان و وجدان خویش را به چند تومان میفروشند و زندگی و سرنوشت یک ملت و مردم را برای سلطهطلبی جمهوری اسلامی ایران فدا مینمایند.
همچنین مردم صادق و دلپاکی که بنام مذهب و دین، فقط با چند شعاری میان خالی مذهبی فریب میخورند. ولی هیچگاهی از خود سوال نمیکنند که جایگاهی من و حقوق انسانی و اسلامی خانواده و فرزندانم و هموطنان همکیشام در حاکمیت رژیم ولایت فقیه چیست؟ هیچگاهی از خود شان نمیپرسند که در طی چهل سال گذشته مهاجرین مسلمان افغانستانی در ایران چگونه و با چه دشواری دست و پنجه نرم کردهاند؟ مردم کوتاهبینی که نمیبینند در حال حاضر که افغانیگیری در تمام ایران جریان دارد و صدها هزار انسان مسلمان افغانستانی در آن کشور با چه دلهره و پریشانی در کنج کلبهها پنهانی بسر میبرند و چه بسا که هزاران جوان و پیر در جادههای زیر پایی نیروهای پلیس وحشی ایران ذلیل و شکنجه میشوند؟ مردم سادهای که همدستی ملاهای جمهوری اسلامی ایران را با گروههای وحشی و تروریستی که هر روز مردم بیگناه افغانستان را در مسجد و مکتب و جاده و مسیر راه ها در افغانستان وحشیانه قتل عام می کنند را میبینند ولی از خود سوال نمیکنند که فریب شعارهای مذهبی همچون رژیم را چطور میتوان پذیرفت و زندگی خود و فرزندان و سرنوشت مردم شانرا فدای آنان چطور کرد؟ همینطور هزاران دشواری که مردم مظلوم افغانستانی که مورد ستم رژیم فریبکار جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرند را دید. اما آیا هنوز هم فریب شعارهای میان خالی را قبول باید کرد؟