جنبشهای الهامبخش حامی حقوق زنان در جهان (قسمت ششم) ـ مجلهی اورال
هدف نهضت زنان برای احراز حق رأی، بهرسمیتشناختهشدن حق رأی به زنان بود. کنشگران این هدف را در دو جبهه متفاوت دنبال میکردند: در سطح دولتهای ایالتی و در سطح کنگره آمریکا. آنها از مجالس قانونگذاری ایالتی و کنگره آمریکا تصویب اصلاحیهای را مطالبه میکردند تا حقوق زنان برای رأیدادن، در قانون اساسی به رسمیت شناخته شود.
از سال ١۸۵٠ به بعد سالانه کنوانسیونهایی در سطح کشور برگزار میشد تا اهداف و استراتژیها را تعیین کند. کنشگران با تشکیل گروههای محلی و نهادهای ملی برای تساوی حقوق در جهت کسب حق رأی زنان فعالیت میکردند. این کنشگران بخش عمده تبلیغات خود را با سخنرانیهای عمومی و نوشتن مقالات انجام میدادند. لوسی استون، رهبر یکی از نهادهای ملی زنان، در سالهای ١٨٧٠ سخنران برجسته و محبوبی شد؛ او به سراسر کشور سفر کرد تا درباره حقوق زنان سخنرانی کند. الیزابت کدی استانتون در سال ۱۸۵٩ در مجلس قانونگذاری ایالت نیویورک خطابهای ایراد کرد؛ او از اولین زنانی بود که در یک نهاد قانونگذاری در ایالات متحده آمریکا سخنرانی میکرد.
صدها کارزار برای دادخواهی و جمعآوری امضا موجب تبلیغات بیشتر برای زنان شد. در آغاز کنشگران، برای جلب حمایت عمومی نسبت به احراز حق رأی برای زنان، بیشتر بر استدلالهایی تکیه میکردند که جنبه اخلاقی داشت. اما در نیمه دوم قرن نوزدهم استراتژی سیاسی مستقیم را هم به راهکارهای خود افزودند. این فعالان از حیث نگرشی که به نقش زن داشتند خیلی از زمانه خود جلوتر بودند؛ به همین سبب پیشرفت کار کُند بود.
با این حال آنها پیروزیهایی به دست آوردند و تا پایان قرن نوزدهم موفق شدند در برخی ایالات و سرزمینهای غربی به هدف خود، یعنی بهدستآوردن حق رأی برای زنان، نائل شوند و در بخشهایی دیگر از کشور به موفقیتهای نسبی دست یابند. آنها همچنین موفق شدند حمایت نهادهای مدنی و گروههای ذینفوذ متعددی را جلب کنند که بسیاری از آنها در لابیگری به تلاشهای زنان کمکهای شایانی کردند. در مراحل پایانی جنبش در آغاز قرن بیستم تعداد فزایندهای از رهبران سیاسی، هم در سطح دولتهای ایالتی و هم در سطح دولت فدرال، نسبت به حق رأی برای زنان نظر مساعد پیدا کرده بودند. با این حال حرکت در مسیر مخالف دیدگاههای اجتماعی حاکم و سنن آن روزگار روندی بس طولانی و دشوار بود.
ادامه دارد ...