محل تبلیغات شما

<--306px-->
بعد از فرخنده، شهر رنگ باخته است/ گفتگو با صحرا موسوی فیلمساز و فعال حقوق زن بعد از فرخنده، شهر رنگ باخته است/ گفتگو با صحرا موسوی فیلمساز و فعال حقوق زن

بعد از فرخنده، شهر رنگ باخته است/ گفتگو با صحرا موسوی فیلمساز و فعال حقوق زن

فرخنده بصورت فجیع و وحشیانه به قتل رسید و آتش زده شد. این رویداد بیش از همه چیز، انسان افغانی را با خودش مواجه ساخت و نقاب از چهره ذهنيت هاي خشن در افغانستان برداشت. قتل فرخنده به ما فهماند که جامعه ما استعداد آن را دارند تا در یک آن و با زوزه یک تعویذ نویس، خشن شویم و جان یک انسان را به فجیع ترین وجه بگیریم و جسد تکه و پاره شده اش را به آتش بکشانیم. بعد از فرخنده دیگر ذهنيت خشن در افغانستان را پشت هیچ نقابی نمی تواند پنهان كرد، نه دموکراسی می تواند تشنگي او را به خشونت پنهان کند و نه روحانیت و قدسیت ادیان آسمانی؛ او هنوز آماده خشونت است که در یک لحظه ميتوان خشن شد و فرخنده را به آتش کشاند.

بعد از فرخنده، جهان از این همه تشنگي به خشونت به حیرت افتاد و انسانهای زیادی چه در داخل کشور و چه در دیگر نقاط دنیا به این رویداد وحشت ناک واکنش نشان دادند، ما نیز سراغ یک زن را گرفتیم تا برای ما از فرخنده بگوید، از احساسی که از این خبر برایش دست داده است و مسایل دیگر.

صحرا موسوی، استاد دانشگاه، فیلمساز و فعال حقوق زن است. او از دانشگاه هنر لندن ماستری سینما دارد و در افغانستان فیلم می سازد، تهیه کنندگی می کند و تلاش می ورزد که از حقوق زنان دفاع کند. او می گوید افغانستان را با جنگ و خشونت، سیاهی و مرگ می شناسد و فیلم می سازد تا بگوید اینجا مثل نقاط دیگر دنیا، زندگی هست اما پشت جنگ و حواشی آن پنهان شده است. لطفا این گفتگو را با طمع تلخ بخوانید!

اورال:  خانم موسوی، اولین بار وقتی شنیدید فرخنده آنگونه کشته شده است، چه حسی داشتید؟

خانم موسوی:  شوکه شدم،  بسیار به ذهنم فشار آوردم که دروغ است، این امکان ندارد، حتما کدام اشتباهی شده وچند عکس درفیس بوک است. ولی ای کاش این طور بود.

اورال:  در میان آن همه جمعیت چرا کسی به فرخنده کمک نکرد؟

خانم موسوی:واقعا  این سوالی است که مردم را به خیابانها کشاند و موج اعتراض را بر افروخت. مردم هیچ جواب قانع کننده ای برای این سوال پیدا کرده نمی توانند، در نتیجه از خود و جامعه ای که در آن زندگی می کنند می شرمند و نا امید می شوند. واقعیت این است که ما به دیدن خشونت عادت کرده ایم. وقتی انتحار میشه و جلوی چشم مان می بینیم که بدن افراد تکه تکه می شوند و ما باز فردا به همان زندگی نورمال خود بر می گردیم؛ با همان در گیریهای ذهنی همیشگی؛ این قدرت جامعه ما در فراموشی نیست، این ضعف ما است در به خاطر نسپردن آنچه به همنوع ما می شود.

اورال: پولیس چرا فرخنده را نجات نداد؟

 خانم موسوی: پولیس هم به اندازه ای تربیت نشده که بتواند حافظ جان و مال مردم باشد. ما روی تربیت افراد شاغل در پولیس ملی کار نکرده ایم،  بسیاری از پولیس های ما سواد خواندن و نوشتن ندارند. مردم ما  مسیولیت پذیری و وجدانِ کاری را نمی دانند. من متاسفم که بگویم که پولیس ما نه تنها در این مساله حافظ جان و مال فرخنده نبود، بلکه در تصاویر دیدیم که حتی به بدن فرخنده دست درازی هم می کرد.

 اورال: آیا این قضیه می تواند یک دسیسه­ی سیاسی باشد؟

 خانم موسوی: من به عنوان یک زن شاغل، زنی که هر روز در این جامعه با اقشار مختلف مردم کار می کنم، به شما اطمینان می دهم که هیچ دسیسه ای در کار نیست. ما زنان هر روز با انواع مختلف خشونت در شهر دست در گریبان هستیم. البته نه در حدی که ما را آتش بزنند ولی اگر بهانه­ی کافی داشته باشند، نود درصد مردان جامعه ما آنقدر ظرفیت خشونت را  دارند که به راحتی می توانند بارها و بارها این کار را انجام دهند . لطفا با نسبت دادن این فاجعه به گروه سیاسی و  . . .  نگذارید که صورت مساله پاک شود. اکثر این مردانی که شما در جامعه افغانستان می بینید قاتلان بالفطره هستند و منتظر فرصت تا زنی را بدرند یا آتش بزنند. هر زنی که در این جامعه شاغل باشد می فهمد که آزارو اذیت زنان تا چد حد زیاد و خطرناک است . اینها را نمی گویم تا خوانندگان ما بترسند ودیگردر جامعه فعال نباشد و یا از حضور زنان و دختران خود جلوگیری کنند، که قطعا این راه حل نیست، اینها را می گویم تا روی دولت فشار آورده شود تا جامعه را محیط امن برای زنان بسازد.

اورال: فرخنده بصورت وحشت ناک و فجیع به قتل رسید و آتش زده شد، ریشه ی این وحشی گری ها در کجاست؟

 خانم موسوی: این در فرهنگ وحشی پروری است که در جامعه ما در طی تمام سالهای جنگ ریشه دوانده است. ما آنقدر خون، آتش، مرگ و جنایت دیده ایم که همه­ی این واژگان زشت تبدیل به ادبیات روزمرگی ما شده است. برای همه­ی ما مرگ، فقر، جنایت، جنگ، خیانت، دروغ و .  . .  واژگان زشت و وحشت ناک نیستند،  ما با این واژگان بزرگ شده ایم و بارها و بارها عملا تجربه کرده ایم و آنها دیگر بار معنایی اصلی خود را برای ما از دست داده است.

اورال: آیا دیدگاه بدوی جامعه منجر به این قضیه شده است؟

خانم موسوی: وقتی ویدیوهای مرگ فرخنده را تماشا می کنیم، می بینیم که اکثر آنهایی که او را زیر مشت و لگد خود گور کرده اند، جوان هایی هستند که در دوران حکومت کرزی رشد و نمو داشته اند، پسرهایی جوانی که شاید فرخنده را در ذهنشان  توپ فوتبالی تجسم کرده بودند و شهر را میدان ورزشی. آنقدر بر سر وصورت فرخنده دویدند که خسته شدند. شرم باد دولت افغانستان را اگر نتواند ببیند که نسل جدید ما تبدیل به زامبی خونخوار شده است. ما در مملکت مان خونخوار رشد می دهیم و بعد در روز جهانی صلح باد بادک های(پوقانه های) آبی را در آسمان رها می کنیم به امید صلح. کدام بدویت؟ این نسلی است که در زمانی که کرزی رییس جمهور شد، شاید اطفال زیرهفت سال بودند.

اورال: این قضیه با باورهای دینی جامعه چه نسبتی می تواند داشته باشد؟

خانم موسوی: کدام باور دینی؟ فیصدی بسیاری از مردم جامعه­ی ما بی سواد است و حتی بسیاری از کسانی که ادعای دین باوری و آگاهی دینی دارند هم بی سواد هستند. تمام مساجد شهر درخطبه های خود تمرکز بر امور شخصی زنان کرده اند. پس باورهای دینی جامعه از کجا بیاید؟ وزارت حج و اوقاف باید با تمرکز بیشتری بر روی امور اداره مساجد  تمرکز کند. ما تمام روزهای هفته می شنویم که بلند گوهای مساجد صرف به حجاب زن چسبیده اند! فرخنده که حجاب داشت و معلم قرآن بود، او را چرا به نام قرآن کشتند؟! پس اشتباه محض است که ۹۹.۹ درصد ملاهای مساجد چسپیده اند به حجاب زن و هی خطبه پشت خطبه و. . .  متاسفانه ما مردم از دین هم خارج شده ایم، نه دین داریم نه وجدان، نه انسانیت و نه هم قانونی وجو دارد که از شهروندان حمایت کند.

اورال: چرا علمای دین و متولیان مساجد نتوانسته اند، باورهای دینی مردم را انسانی بسازند؟ چرا اکثریت مردم از دین برداشت آمیخته با خشونت دارند؟

خانم موسوی: دین زمانی آمد که اعراب به همان بربریتی رسیده بودند که امروز مردم ما رسیده اند. دین آمد تا آنها راه و روش زندگی را یاد بگیرند، دختران خود را سنگسار نکنند، زنده به گور نکنند. اما همان دین در جامعه ما تبدیل به وسیله ای برای مرگ فرخنده شد. چرا؟ چون دین تبدیل به دکان بقالی شده است که هربی سوادی با آن امرار معاش می کند و علمای دینی از آن سوء استفاده میکنند تا به جا و مقامی برسند. دین را ما اینجا به بد نامی کشانده ایم. دین در این مملکت دلسوزی ندارد. هر کس اعتراضی کند سزایش مرگ است. اینها همان چیزهایی است که دین نخواسته و نمی خواهد. اما کو یاری دهنده ای که دین را در اینجا نجات دهد.  

اورال: چه دلیلی باعث شد که عده ی از علمای دینی از دولت خواستار ممانعت فعالیت جامعه مدنی شوند؟

 خانم موسوی: نا آگاهی. آنها نمی دانند که تعریف جامعه­ی مدنی چیست. هر قشری از جامعه می تواند اعتراض کند به آنچه که در چارچوب یک جامعه، مدنی نیست، نمونه اش همان اعتراض علما. جامعه مدنی در و دروازه ندارد که دولت بتواند دروازه آن را ببندد و یا جلویش را بگیرد.

اورال: فعالین حقوق زن و جامعه مدنی، بجز راه اندازی چند راهپیمایی گسترده، برای داد خواهی از فرخنده و گرفتاری و مجازات عامیلین قتل فرخنده، چه اقداماتی کرده است؟

خانم موسوی: امیدوارم وزارت زنان که هنوز وزیری ندارد با در نظر داشت آنچه بر سر فرخنده آمد شرایط و امکانات بیشتر و بهتری برای زنان فراهم کند تا در شهر آزادانه بگردند، بدون اذیت و آزار، بدون هیچ تهدیدی به مرگ یا تجاوز. باید باور اینکه هر فردی که جرمی انجام داد مجازات می شود در روح و ذهن مردم بوجود بیاید. هنوز هم مردم فکر می کنند می توانند جنایت کنند و با استفاده از روابط خود در دستگاه حکومت آزادانه زندگی کنند و از دست قانون فرار کنند. این باور باوری ویران کننده است که جامعه ما را تبدیل به جنگل می کند.

 اورال: آیا دولت در رابطه به قتل فرخنده اقدامات لازم را انجام داده است؟

 خانم موسوی:  بسیار سطحی،  مجازات عاملین قتل کمترین کار است. اما ریشه یابی این مساله یک روند طولانی مدت را در بر می گیرد که آن وقت است که می توانیم از تکرار این گونه حوادث جلوگیری کنیم .

اورال: وقتی تابوت فرخنده را بر روی دوش خویش حمل می کردید، چه حسی داشتید؟

خانم موسوی: بغضی آکنده از تنفر. من باور دارم اگرفرخنده زن نمی بود آن همه شکنجه نمی شد. قلبم از درد می کفید، احساس می کردم تمام آن ضربه ها به بدنم اصابت کرده، احساس می کردم بارها و بارها زیر موتر شدم وآتش گرفتم. آن ضربات بر فرخنده ناشی از عشق به قرآن نبود، ناشی از عقده های جنسی فروخورده مردانی بود که قرنهاست در این مملکت نیمه خدایانی هستند برای خود و پادشاهی می کنند.

اورال: زنان با حمل تابوت فرخنده، می خواستند چه پیامی را بگویند؟

خانم موسوی: هیچ مردی لیاقت دست زدن به بدن متبرک این زن را ندارد، زنان فریاد می زدند شما آن روز که او را تیکه تیکه کردند کجا بودید.  من باور دارم همین امروز زنهای زیادی مثل فرخنده آتش می گیرند اما چون ما تصویری از آنها نداریم و در وسط شهر کابل این عمل صورت نمی گیرد، فکر می کنیم فرخنده تنها زنی بود که اینطور وحشیانه کشته شد.

اورال: بعد از قتل فرخنده، بعنوان یک زن، چه تعریفی از زن بودن در افغانستان دارید و نگاه تان به زندگی در افغانستان چه تغییری کرده است؟

خانم موسوی: شهر رنگ باخته است، نمی دانم تا کی این غم، این وحشت، این عدم امنیت را با خود حمل خواهم کرد، اما هر فردی که کمی احساس داشته باشد بعید است که بتواند این شهر را به همان رنگی ببیند که قبلا می دید. حتی بعضی ها اعتقاد دارند که خون فرخنده دامن این شهر را خواهد گرفت.

 

مطالب بیشتری در این بخش