کاتب؛ بیهقی قرن 10
کاتب؛ بیهی قرن 10
(متن سخنرانی داکتر طاهر شاران در مراسم افتتاحیه مرکز فرهنگی کاتب)
اشاره: مجله اورال، در آستانه هشتادوپنجمین سالیاد درگذشت علامه فیض محمد کاتب هزاره، موفق شد که «ویژهنامه فیض محمد کاتب» را منتشر نماید. بدون شک، تاریخ معاصر افغانستان مدیون زحمات و تلاشهای بیبدیل علامه کاتب است. شناخت افغانستان بدون مراجعه به آثار کاتب، بسی دشوار و حتا ناممکن است. افغانستانی که تاریخاش در حول فرد میچرخید و با آنکه تلاش برای فردی سازی تاریخ جریان دارد اما کاتب آن را از دایرهی فرد بیرون ساخت و توانست که تاریخ را در این سرزمین «مردمی» بسازد. اما کاتب و آثار کاتب، تا هنوز در میان ما ناشناخته مانده است. «ویژهنامه کاتب» کوشیده است که به زعم خود معرف شخصیت، خط فکری و آثار علامه کاتب باشد. اداره مجله اورال بادرک اهمیت این مسئله و رسالت آگهی رسانی خویش، مطالب این ویژهنامه را بهصورت آنلاین باز نشر میکند و در خدمت خوانندگان عزیز قرار میدهد.
(اداره مجله اورال)
با سلام و درود به شما خواهران و برادران عزیز!
خوشحالم از اینکه فرصتی میسر شد تا در جمع شما هموطنان عزیز در کشور هالند باشم. از این بابت از ستاد برگزاری این گردهمایی نهایت سپاس و قدردانی را دارم.
اول از همه جا دارد که به نمایندگی از تمام اعضای شورای جهانی هزاره، افتتاح این مرکز فرهنگی اجتماعی را به همه شما عزیزان ساکن کشور هالند، خصوصا بانیان و حامیان مالی و معنوی آن تبریک و تهنیت عرض نمایم. بدون شک ایجاد انسجام و هماهنگی برای تاسیس چنین مرکز فرهنگی کار اسانی نبوده است. من بسیار خرسند هستم از اینکه می بینم شما عزیزان مقیم هالند توانستید بر مشکلات غلبه کنید و این مرکز را بنیاد نهید. من صمیمانه به یکایک عزیزانی که در این راستا بی وقفه زحمت کشیده اند خسته نباشید می گویم. امیدوارم که این اغاز یک انسجام و همبستگی دراز مدت در بین مردم ما در هالند باشد و با تکیه بر همکاری و مدد جمعی بتوانید کارهای فرهنگی و اجتماعی ماندگاری را در این کشور انجام دهید.
اهمیت ایجاد مراکز فرهنگی -اجتماعی در بین مهاجرین افغانستانی مقیم کشورهای غربی
من با توجه به کمبود وقت، به اختصار به نکاتی در قسمت اهمیت این مراکز برای نسل نو اشاره می کنم.
در کنار خانواده، این گونه مراکز می تواند ضمن معرفی فرهنگ، تاریخ و سرمایه های معنوی و اخلاقی کشور مبدا زمینه انتگرشن نسل نو در کشور میزبان را راحتر و پر بارتر مهیا سازد. یکی از اساس ترین مشکلات نسل دوم و سوم جامعه مهاجر در غرب پروسه انتگرشن یا ادغام انها در جامعه میزبان است. در کشوری که در آن یا به دنیا امده اند و یا اینکه از کوچکی مقیم آن شده اند. انها از یک طرف شناخت دقیقی از جغرافیا و شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور و منطقه ای که والدین و نیاکانشان از انجا امده اند ندارند و از طرف دیگر هنوز در غرب خود را بیگانه و بیرون رانده از اجتماع می بینند. برای این نسل که در یک سرگردانی هویتی بسر می برند، تبلیغات و شعارهای جریان های تندرو و افراطی جذاب به نظر می رسد. آنها احساس می کنند در قالب ایدئولوژی این جریان ها صاحب هویتی می شوند که می تواند در مقابل هویت غالب کشور میزبان قدعلم کنند و به زندگی خود معنی و مفهوم بهتر و خوبتری ببخشند. به همین خاطر جذب این گروه ها می شوند. همانطور که شاهد هستیم تا کنون بیش از ۱۰ هزار جوان مسلمان از کشورهای غربی به صف مبارزین داعشی پیوسته اند و مرتکب بزرگترین فجاعه انسانی شده اند.
خانواده های مهاجر در غرب در قبال فرزندان خود دو چالش بزرگ در پیش روی دارند. گرفتن سهم فعال در پویاساختن استعداد های این نسل تا آنها بتوانند در جامعه میزبان همانند سایر شهروندان صاحب تخصص و شغل خوب شوند تا از موقعیت اجتماعی و رفاهی بهتر برخوردار شوند. چالش دیگری سهم موثر و مثبت آنها در شکل گیری هویت نسل نو است. که به نظر من مشکل دوم به مراتب بزرگتر از مشکل اول است و خانواده ها به تنهایی قادر به انجام این امر نیستند. اینجاست که نقش مراکز فرهنگی مانند این مرکزی که شما تاسیس کرده اید برجسته تر می شود. این مراکز می توانند با استفاده از تجربه های خانواده ها و نیروهای که ضمن شناخت دقیق از فرهنگ کشور مبدا و میزبان در عرصه های مختلف دینی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تخصص دارند، نسل نو را در شکل گیری هویتشان یاری کنند. چون وقت کم است من صحبتم را در این قسمت با ارایه چند پیشنهاد برای این مرکز خاتمه می دهم:
۱) ایجاد ورکشاب هایی اموزشی برای معرفی بهترین مکاتب و مراکز اموزشی در هر محله و معرفی نخبگان، متعلیمن و محصلینی که دستاوردها و موفقیت های چشمگیری داشته اند.
۲) فراهم کردن نشست هایی برای خانواده ها تا تجربیات و مشکلات خود را با دیگران شریک بسازند.
۳) دعوت از تاریخ نویسان برای معرفی دقیق تاریخ گذشتگانمان.
۴) تشویق جوانان نسل اول مهاجر برای سهم گیری در مدیریت و عملی شدن برنامه های فرهنگی و اجتماعی این مراکز. این نسل می تواند نقش پل ارتباطی بین فرهنگ کشور مبدا و میزبان را ایفا کنند.
۵) معرفی عنعنات و رسومات کشور مبدا به نسل نو با برپایی برنامه ها جذاب.
۶) برگزاری تورهای تفریحی در بین جوانان و خانواده ها.
۷) معرفی مذهب و دیانت با توجه و در نظر داشت علوم امروزی
۸) برگزرای برنامه ای تفریحی و اموزشی با حضور جوانان کشور میزبان و مهاجرین سایر کشورها.
۹) ایجاد ارتباط با نهادها و انجمن های مردم ما در سایر کشورهای غربی و اموختن از تجربیات انها.
شورای جهانی هزاره و اهمیت آن
همانطور که اطلاع دارید هر روز بر تعداد مهاجرین افغانستانی در کشورهای غربی افزوده می شود. مشخصا اگر در مورد هزاره ها صحبت کنیم در حال حاضر در حدود ۱۵۰ تا۲۰۰ هزار هزاره در این کشورها مقیم هستند و هر روز بر تعداشان افزوده می شود. دیر زمانی است که در اجتماعات و نشست های جمعی این بحث مطرح بوده است تا یک هماهنگی بین این مهاجرین و نهادهای فرهنگی و اجتماعی انها ایجاد شود. بعد از بیش از دوسال تبادل نظر گسترده میان جمع عظیمی از فعالان فرهنگی و اجتماعی در کشورهای غربی و جلسات متعدد، نمایندگان نهادها و انجمن ها و یک تعداد از شخصیت ها، علمی فرهنگی و اجتماعی در ۲۱ اپریل ۲۰۱۳ میلادی در شهر وین پایتخت اتریش گرد هم امدند و بعد از ۳ روز بحث و گفتگو شورای جهانی هزاره را تاسیس کردند. در این کنگره بیش از ۶۰ نفر از ۱۷ کشور از قاره اروپا، امریکای شمالی و استرالیا شرکت داشتندو هم زمان دها تن از شخصیت های دیگر از کشورهای مختلف با ارسال پیام و نامه حمایت خود را از تشکیل این شورا اعلام کردند.
شورا جهانی هزاره یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است، نه حزب سیاسی، که به منظور هبستگی درونی و پیوند ارگانیک هزاره های جهان بوجود آمده است و جهت فعال ماندن و استفاده بهینه از توانایی های فکری، فرهنگی، علمی و اقتصادی و سیاسی مردمان در کشورهای غربی حول یک محور مشترک سازمان یافته مدنی ایجاد شده است.
این نهاد فرهنگی به هیچ حزب و گروه سیاسی در داخل یا خارج از افغانستان وابستگی و تعهد سیاسی- تشکیلاتی ندارد. شورا در مورد اختلافات سیاسی، حزبی و جناحی درون جامعه هزاره، موضع اصلاحی، آشتی جویانه و بی طرفانه دارد.
در مدت دو سال شورا در عرصه های حقوق بشری، مهاجرت و برگزاری سمینارهای فرهنگی و علمی و معرفی و تجلیل از شخصیت های علمی و فرهنگی جامعه ما کار کرده است و همچنین زمینه ارتباط خیلی از نهادها و نیروهای متخصص در غرب را فراهم کرده است. برای اطلاعت بیشتر از شما دعوت می کنیم که به ویبسایت شورا مراجعه کنید. من در اینجا از تمام شما عزیزان و انجمن هایتان دعوت به عمل می اورم که عضو شورای جهانی هزاره شوید و نمایندگان خود را در کنگره بعدی شورا که در اواخر اپریل امسال است ارسال کنید. امیدوارم که با تاسیس انجمن کاتب در هالند همکاری بین شورا و این نهاد بیشتر شود و در راستای اهداف مشترک تعریف شده مان قدم ها موثرتری را بر داریم.
مروری کوتاه بر زندگی و آثار تاریخی مرحوم فیض محمد کاتب هزاره
در پایان، همانطور که برگزار کنندگان از من خواسته اند، بسیار مختصر در مورد شخصیت ملا فیض محمد کاتب هزاره که شما نام انرا برای مرکز فرهنگی خود برگزیده اید صحبت می کنم.
همانطور که همه شما واقف هستید، مرحوم ملا فیض محمد کاتب به عنوان پدر تاریخ معاصر افغانستان شناخته می شود و تاریخ نویسان و اهل علم کشور به او لقب بیهقی زمان را داده اند. بیهقی مورخ مشهور و نامدار این سرزمین است که هزار سال پیش، تاریخ دوره غزنویان را به صورت مستند نوشته است. اما پروفسور مک چسی، کسی که در ۴۷ سال گذشته روی اثار مرحوم کاتب کار کرده است و تا کنون۴ جلد سراج التواریخ و تذکر انقلاب او را به انگلیسی ترجمه کرده است، مقام او را از بیهقی هم بالاتر دانسته و می گوید بیهقی کاتب قرن ۱۰ میلادی است.
الف) مهاجرت های اجباری کاتب و خانواده اش
فیض محمد کاتب در حدود ۱۵۰ سال پیش در قریه زردسنگ منطقه جنگلک ولسوالی قره باغ غزنی به دنیا آمد. اکثر مورخین تاریخ تولد او را در سال ۱۲۷۹ هجری قمری که معادل ۱۸۶۳-۱۸۶۲ میلادی می شود ثبت کرده اند ولی بعضی از بازماندگان کاتب سال تولدش را ۱۸۵۸ میلادی می دانند.
در اکثر منابع فارسی ذکر شده است که به خاطر جنگ شیعه و سنی در قره باغ در سال ۱۲۹۸ هجری قمری که مصادف است با ۱۸۸۰ میلادی، خانواده کاتب از قره باغ به ناهور غزنی مهاجرت می کنند. از این نوشته ها اینطور تفسیر می شود که زادگاه اصلی اجداد کاتب قره باغ غزنی بوده است و بعد در اثر این جبر به ناهور مهاجر می شوند. ولی انطور که پروفسور مک چسی، و بعضی از بازماندگان کاتب می گویند، تا قبل از وفات پدر کلان فیض محمد، خانواده آنها در منطقه گردنه بخارا ولسوالی ناهور که چند کیلومتر با مالستان فاصله دارد سکونت داشتند. پدر کلان کاتب که خداداد نام داشته مرد زمین دار و وکیل مردم هزاره خواجه محمد بوده است. ناگفته نماند که قوم خواجه محمد در سه ولسوالی ناهور، جغتو و قره باغ ساکن بوده و هستند.۲۰ تا ۲۵ سال قبل از تولد ملا فیض محمد، بین وکیل خداداد با بنیاد خان مالستانی درگیری و نزای شدید در می گیرد. ظاهر این نزا بسیار بزرگ بوده که بعد از وفات وکیل خداداد، همسر بیوه اش احساس خطر می کند و با دو پسر یتیمش که سعید محمد و باز محمد نام داشتند به قره باغ کوچ می کنند تا در انجا تحت حمایت بستگان، خصوصا غلام سخی خان گلستانی کلان های قوم هزاره خواجه در قره باغ، در امان باشند. پرفسور مک چسی احتمال می دهد که این بنیاد خان همان رییس قبیله فولادی مالستان باشد که در سال ۱۸۸۵ با ارتش عبدالرحمان جنگ کرده است. سعید محمد در زرد سنگ ازدواج می کند و حاصل اول این ازدواج فیض محمد می باشد. انطور که بازماندگان کاتب نقل می کنند پدر مرحوم کاتب که برادر بزرگتر بوده است بعد از مدتی باز محمد برادر کوچکتر خود را به گردنه بخارا ولسوالی ناهور پس می فرستد ولی خود در قره باغ باقی می ماند. فیض محمد کاتب در حدود سن ۱۸ سالگی با دختر مولا شیر محمد خان که ساکن قریه آهن قره باغ بوده در زردسنگ ازدواج می کند. تقریبا دو سال بعد از ازدواج مرحوم کاتب است که جنگ شیعه و سنی در قره باغ در می گیرد و غلزیی های خروتی تقریبا تمام هزاره های محمد خواجه را از قره باغ فراری می دهند. فیض محمد و پدرش همرای تمام خانواده به سرزمین پدری خود گردنه بخارا بر می گردند. گفته می شود که فیض محمد کاتب یک حولی در گردنه بخارا اباد می سازد و تا سال ۲۰۰۷ علی بابا شاه پسر برادرش در انجا زندگی می کرده است.
با این حساب فیض محمد کاتب ۲۰ سال اول زندگی خود را در قره باغ گذرانده است و تحصلات ابتدایی خود را همانجا در مکاتب دینی فرا گرفته است. احتمالا او نزد ملا شیر محمد خان هم درس خوانده بود و شاید به خاطر اینکه شاگرد تیز هوش و لایقی بوده است مولا دخترش را به نکاح او در آورده باشد. مرحوم کاتب خوشنویسی را احتمالا از پدرش اموخته است چون سعید محمد خوشنویس نامداری در قره باغ بوده است و کارهای دفتری غلام سخی گلستانی کلان قوم هزاره خوجه در قره باغ را انجام می داده است.
ب) از اقامت در ناهور تا راه یابی به دربار عبدالرحمان خان
از زمان اقامتش در ناهور در سال ۱۸۸۰ تا زمان وردش به کابل در سال ۱۸۸۸ اطلاعات دقیقی موجود نیست. استاد حاجی کاظم یزدانی معتقد است که در این مدت ایشان در حدود ۵ سال در قندهار و بین ۱ تا ۲سال در لاهور مشغول تحصیل بوده اند.
پروفسر مک چسی می گوید که بین سالهای ۱۸۸۵ و ۱۸۸۶ فیض محمد کاتب در جمع جنگجویان قوم محمد خواجه بوده است و او حتی نقش میانجی بین نیروهای امیر عبدالرحمان و کلان های شیر داغ و پشه ای جاغوری را بازی کرده است. در اثر میانجیگری اوست که بزرگان جاغور ی و شیر داغ قبول می کنند که مالیات ۳ سال قبل را که به امیر نپرداخته اند را بپردارند و در عوض فرستاده امیر هم از خشم فرو می نشیند و به انها حمله نمی کند.
خود کاتب در سراج التواریخ می گوید که این حقیر که از قندهار برای تحصیل به لاهور رفته بودم، از مسیر پیشاور به جلال اباد رسیدم که در انجا با یکی از نزدیکان خانواده سلطنتی به نام جعفر علی خان پسر باز علی خان جاغوری رفیق می شوم. در تاریخ ۲۳ اپریل ۱۸۸۸ کابل با رسیدن شکوه سلطنت روشن شد.
بعد ار رسیدنش به کابل در بهار سال ۱۸۸۸ شاگرد ملا محمد سرور خان اسحق زی که از درانی های قندهاری بوده، می شود. اسحق زی از سال ۱۸۹۰ در دربار آدم مهم می شود و شهزاده حبیب لله خان و شهزاده نصرلله خان پسران عبدالرحمان را درس می داده است.
می گویند از سال ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۳ مرحوم کاتب پیش سرور خان اسحق زی شاگردی کرده است ولی از جزییات زندگی مرحوم کاتب در این دوره هم اطلاعات زیادی در دسترس نیست. بعضی ها می گویند که در این مدت به ایران و نجف هم برای تحصیل رفته است که البته استاد نایل در مورد تحصیل کاتب در نجف شک دارد. خانواده کاتب البته به او کربلایی هم می گفتند و این دال بر این است که به عراق سفر کرده بودند ولی اینکه در ایران و نجف درس خوانده باشد روشن نیست.
در ۲۷ فبروری ۱۸۹۳ شاه زاده حبیب لله که ۲۱ ساله بوده از فیض محمد کاتب مصاحبه می گیرد و بعد از مشوره با پدرش عبدالرحمان او را به عنوان منشی یا کاتب خود در دربار به خدمت می گیرد. انچه که واقعا توجه شاهزاده جوان را جلب کرده بود هنر خوشنویسی کاتب بوده است. اولین کارش رو نویسی کتابی به نام دستور العمل اگاهی که ۲۳۰ صفحه بوده و حکومت مغول ها از قرن ۱۷ میلادی به بعد را تحت پوشش قرار می داده است، بوده است. کار رونویسی این اثر ۱ فبروری ۱۸۹۴ خلاص شده است. مرحوم کاتب اخرین اثری را که برای شهزاده رونویسی کرد یک ترجمه انگلسی ۱۲۰ صفحه ای بود که در سمتامبر ۱۸۸۹ تکمیل شده است.
ج) اغاز تاریخ نگاری کاتب در دربار عبدالرحمان
از انجا که حبیب الله تحت تاثیر کتاب تاریخ سلطانی سلطان محمد خالص از قوم باریکزی قرار گرفته بود، در سال ۱۸۹۸ از فیض محمد کاتب می خواهد که کتابی در مورد تاریخ افغانستان از زمان احمد شاه درانی نوشته کند. همزمان معاش کاتب ۶۰ درصد افزایش می یابد. ناگفته نماند که تاریخ سلطانی حکایت سلطنت افغانها تا اخرین پادشاه سدوزایی یعنی یار محمد خان والی هرات را می کند. از همین جاست که کار تاریخ نگاری کاتب رسما و جدا شروع می شود و ایشان در ادامه حیات ۳۳ ساله خود به گفته مرحوم نایل بیش از ۱۵۰ هزار صفحه دست نوشته از خود به یادگار می گذارد.
اولین اثر تاریخی این دانشمند بزرگ کتاب تحفت الحبیب است. به گفته مرحوم نایل جلد اول این کتاب در سال ۱۹۰۲ میلادی، در اولین سال سلطنت حبیب الله تکمیل می شود. این جلد حوادث دوران احمد شاه ابدالی از سال ۱۷۴۷ تا سقوط شاه شجاع اخرین پادشاه سدوزایی در سال ۱۸۴۳ را تحت پوشش قرار می دهد. جلد دوم این کتاب که دوره محمد زایی را از سال ۱۸۴۲ تا ظهور امیر عبدالرحمان در سال ۱۸۸۰ را در بر می گیرد در دسامبر ۱۹۰۴ تکمیل می شود. مجموع این دو جلد ۱۴۵۴ صفحه است که امثال توسط انتشارات امیری در کابل چاپ شده است.
جلد سوم این اثر از آغاز حکومت عبدالرحمان تا سال ۱۸۸۹ حکومت او را در ۲۳۶ صفحه در بر می گیرد و ظاهرا بعد کاتب از ادامه نوشتن آن دست می کشد. تحفت الحبیب بنا به دلایلی از طرف حبیب الله اجازه چاپ را پیدا نمی کند. دست نویس جلد یک و دو این اثر در ارشیو ملی نگهداری می شده است که جلد اول انرا غلام قادر خان و جلد دوم انرا خود فیض محمد کاتب رونویس کرده است. یک کوپی از رو نویس جلد دوم در کتابخانه کراچی هم موجود است. دستنویس جلد سوم در نزد نواسه کاتب جناب واحد فیضی است و هنوز چاپ نشده است.
کسانی که در این دوره بر کارهای کاتب نظارت می کردند عبارت بود از : قاضی قوضات کابل، قاضی صفی الدین خان که سابق والی هرات بوده، سردار محمد یوسف خان پسر امیر دوست محمد خان که والی سابق فراه و پشت رود و رییس ماشین خانه و دو دفتر دار بوده، منشی محمد یعقوب و میرزا محسن.
بعد از اینکه تحف الحبیب از طرف حبیب الله برای چاپ پذیرفته نمی شود، کاتب نوشتن اثر دیگری را به نام سراج التواریخ شروع می کند. مانند تحف الحبیب جلد اول دوره سدوزایی و جلد دوم تا شروع حکومت عبدلرحمان خان را در بر می گیرد. جلد یک و دو این اثر در نهایت در ۶ می ۱۹۱۳ در ۱۰۸۷ صفحه برای چاپ پذیرفته می شود.
در مقایسه با دو جلد تحفت الحبیب، دو جلد سراج ۴۰ درصد هجم کمتر دارد. علاوه بر آن تکمیل دو جلد سراج التواریخ ۹ سال طول می کشد در حالی که تکمیل جلد اول و دوم تحفت الحبیب ۶ سال زمان می برد.
در فاصله نوشتن این دو جلد در سال ۱۹۰۷ مرحوم کاتب ۵.۵ ماه به جرم وابستگی به جریان مشروطه به زندان می افتد. اما امیر برای تکمیل شدن کار سراج او را ازاد می کند. نا گفته نماند زمانی که در زندان است کتاب پادشاه نامه مغول که ۸۶۰ صفحه است را با خط نستعلیق زیبای خود رو نویسی می کند و به امیر تقدیم می کند، احتمالا این اقدام کاتب در آزاد شدنش بی تاثیر نبوده است.
اگر چه در عنوان جلد سه سراج التواریخ سال ۱۹۱۵ درج شده است ولی ظاهر کاتب تا اخر حکومت حبیب الله روی ان کار می کرده است و قسمت اعظم ان تا سال ۱۹۱۹ تکمیل شده است. به خاطر سرعت کم در تمکیل دو جلد اول و به درخواست کاتب، در نوشتن جلد سوم بزرگان دربار به شدت قبل بر کار کاتب نظارت نمی کردند. کاتب این جلد را بصورت فصل های ۳۲ صفحه ای که ۱۷ خط در هر صفحه بوده می نویست. ۹۲ فصل دستی آن در سال ۱۹۷۹ توسط ارشیو ملی از خانواده کاتب خریداری می شود که در این مابین فصل ۷۳ و ۸۵ موجود نبوده است.
تا به حال ۴ نسخه دستی که جزئ جلد سوم سراج التواریخ است پیدا شده است. نسخه اول ۱۰۰۴ صفحه است که رخدادهای سال های ۱۸۸۰-۱۸۸۱ تا ۱۸۹۴-۱۸۹۵ را تحت پوشش قرار می دهد. نسخه دوم ۹۴ فصلدارد که دو فصل آن ناقص است و حوادث سال های۱۸۸۰ تا ۱۸۹۷ را در بر می گیرد. نسخه سوم ۴۱۶ صفحه است که ۵ سال آخر حکومت عبدالرحمان را پوشش می دهد. اخرین نسخه در سال ۲۰۰۸ توسط ارشیو ملی خریداری شده که ۱۳۷ صفحه است.
به گفته مک چسی حبیب لله خان تمام جلد ۳ را تایید نکرده و جلد ۴ را هم ندیده بود. چون در زمانی که او در ۲۰ فبروری سال ۱۹۱۹ در جلال اباد کشته شد، مرحوم کاتب هنوز روی جلد ۳ کار می کرده است. در اواخر حیات حبیب الله، کاتب او را در سفرهای زمستانی اش به جلال اباد همراهی می کرده است. ولی مشخص نیست زمانی که او کشته شد، کاتب هم همرایش در جلال اباد بوده است یا نه. به هر حال بعد از ترور حبیب الله دو هفته اول زمان بسیار سختی برای کاتب بوده است چون هنوز بین امان لله و عمویش نصرالله بر سر پادشاهی درگیری بوده است.
به هر حال ارشیو شوروی تایید می کند که در ماه دسامبر سال ۱۹۱۹ او در دربار امان الله دیده شده بود. ممکن است در انزمان امان لله او را در دربار قدر می داده تا حمایت هزاره ها را داشته باشد چون او آدم پر نفوذی در بین هزاره ها بوده است.
جلد چهارم به تازگی در سال ۲۰۰۸ توسط ارشیو ملی خریداری شده است که ۱۳۳۰ صفحه است و توسط انتشارات امیری در کابل چاپ شده است. ۱۳۷ صفحه جلد سوم نیز با همین مجموعه بوده است و فیض محمد در صفحه اخر ان تاریخ تکمیل شدنش را ۲۴ فیبروری ۱۹۲۶ ذکر کرده است. اکثر بخش های این جلد بعد از مرگ حبیب لله نوشته شده است و در انزمان ارشیو به روی کاتب بسته بوده است.
یک مجموعه که حوادث کابل و هزاره جات را در ۵ سال حکومت عبدلرحمان تحت پوشش قرار داده است در سال ۱۹۹۳ در ایران تحت عنوان قسمت تکمیلی جلد سوم نشر شده است. مک چیسی فکر می کند که این مجموعه نسخه پیشنویس کاتب بوده است و احتمالا کاتب نمی خواسته که آن به این حالت چاپ شود بلکه بعدا آنرا بصورت ۱۳۷ صفحه ای که در سال ۲۰۰۸ خریداری شده است در آورده است. البته این موضوع باید بررسی شود! این مجموعه به انگلیسی هم ترجمه شده و در ضمیمه جلد ۳ سراج آمده است.
ح) کاتب در دوران امان الله خان و حبیب الله کلکانی
مرحوم نایل تایید می کند که امان لله او را به عنوان تاریخ نویس رسمی دولت تعیین کرده بوده است اما نسبت به زمان حبیب لله دسترسیش به منابع خیلی محدود تر بوده و او هم می خواسته کنترول کامل بر کارهای کاتب داشته باشد. در زمان امان لله او مسول تالیف کتوب درسی در وزارت معارف و هم زمان تاریخ نویس رسمی حکومت بوده است.
بین سال ها ۱۹۹۲۲ تا ۱۹۴۲ نظر امان لله نسبت به تکمیل پروژه سراج التواریخ و در کل تواریخ پادشاهان افغان کامل سقوط کرد. به هر حال کاتب بیکار نبود و به عنوان معلم در لسیه حبیبیه و کار در وزارت تعلیم و تربیه فعالیت می کرد. ولی او از دسترسی به دربار و ارشیو کاملا منع شده بود. در این مدت او کار نوشتن کتوب درسی را انجام می دهد و کتاب تاريخ حكماي متقدمين از هبوط آدم تابعثت عيسيرا که در ۲۸۹ صفحه بود در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۳تکمیل می کند.
ولفگنگ لینز، انتنو گراف نویس جرمن، می گوید که امیر امان لله فرمان داد که تمام نسخه های جلد ۳ کاتب باید آتش زده شود. احتمالا نسخه دستی که از جلد سوم سراج پیدا شده است از آن مجموعه است که منتظر فصل های اخر بوده تا بعد چاپ شود.
چند دلیل در قسمت تغییر جهت امان لله ذکر می کنند. رابطه نزدیک پدر و پدر کلانش با انگلستان که نمی خواسته فاش شود. دوم اینکه که سردار عبدلقدوس خان که فرمانده جنگهای خانه مان سوز هزاره جات بوده است صدراعظم دربار امیر بوده است و او مانع ادامه نوشتن سراج تواریخ شده است.
در مورد نحوه وفات مرحوم کاتب در زمان حکومت حبیب الله کلکانی عموم تاریخ نگاران نظر واحد دارند. ذکر شده است که حبیب الله کلکانی اول قزل باش ها را در ماه می سال ۱۹۲۹ میلادی به هزاره جات می فرست ولی دعوت انها نتیجه نمی دهد و بعد کاتب را با ۳ نفر دیگر در اوایل جون همان سال به هزاره جات می فرستد تا شاید آنها بتوانند هزاره ها را قناع بسازند تا تحت حکومت او در آیند. کاتب و هییت همرایش بزرگان هزاره را متقاعد نمی توانند بهمین خاطر بعد از برگشت همه این سه نفر به فرمان حبیب الله کلکانی لت و کوب می شوند و در بین آنها بیشترین صدمه را فیض محمد می بیند. گفته می شود که او برای تداوی در اواخر سال ۱۹۲۹ یا اوایل سال۱۹۳۰ میلادی به ایران می رود و بعد به کابل برگشته و در فبروری ۱۹۳۰ فوت می کند.
خ) فرزندان کاتب
به نقل از بازماندگان کاتب، ایشان ۵ فرزند داشتند. از زن اول او که همیشه در ناهور زندگی کرد ۲ فرزند داشته به نام ها معصومه و عبدالصمد. از زن دومش که قزل باش بوده ۳ پسر داشته به نام های علی محمد، ولی محمد و محمد مهدی و از زن سوم که هزاره بوده فرزندی نداشته است.
د) کتابهای مهم تاریخی ملا فیض محمد کاتب هزاره
به طور خلاصه و جمع بندی شده مهمترین کتاب های تاریخی کاتب را این قرار است:
تحفت الحبیب
جلد اول و دوم این اثر اولین کار کاتب در ۱۴۵۴ صفحه است و از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۴ زمان می برد تا تکمیل شود. این دو جلد امسال توسط انتشارات امیری در کابل به چاپ رسید.
جلد سوم این کتاب از آغاز حکومت عبدالرحمان تا سال ۱۸۸۹ حکومت او را در ۲۳۶ صفحه در بر می گیرد. این جلد هنوز چاپ نشده است و دست نویس آن پیش نواسه مرحوم کاتب جناب واحد فیضی نگهدای می شود.
سراج التورایخ
سراج التواریخ در ۵ جلد نوشته شده است. نوشتن دو جلد اول این اثر ۹ سال زمان می برد و در ۶ می سال ۱۹۲۳ تکمیل می شود. تا به حال ۴ نسخه دستی از بخش های جلد سوم بدست آمده است که مجموع آنها توسط انتشارات شریعتی چاپ شده است. نسخه دستی جلد چهارم که در حدود ۱۳۳۰ صفحه است در سال ۲۰۰۸ پیدا شد. زمان تکمیل شدن این نسخه ۲۴ فیروری سال ۱۹۲۶ ذکر شده است. این جلد سراج التواریخ دو سال پیش توسط انتشارات امیری چاپ شد.
جلد پنجم سراج التواریخ دوران امان لله را در بر می گیرد و هنوز چاپ نشده است. نسخه های دستی موجود این جلد بسیار پراکنده است و تا حال گردآوری نشده است. در حدود ۵ بخش دست نویس که دوران حکومت امان الله خان را تحت پوشش قرار می دهد در پیش نواسه مرحوم کاتب جناب واحد فیضی موجود است. او احتمال می دهد که همه این ۵ بخش جز جلد پنجم سراج التواریخ است.
فیضی از فیوضات
فیضی از فیوضات کاتب تا به هنوز چاپ نشده و از تعداد صفحات و جزییات آن اطلاع دقیقی در دست نیست. گفته می شود که در آن حوادث دوران عبدالرحمان وحبیب الله با جزییات بیشتر و بدون سانسور نوشته شده است. فیض محمد کاتب در سال ۱۹۲۷-۱۹۲۸ انرا به سید مهدی فروخ سفیر ایران در کابل داده است. فرخ در کتاب تاریخ سیاسی افغانستان یک فصل این کتاب را در سال ۱۹۳۵ چاپ کرده است. نسخه اصلی احتمالا در دست خانواده فرخ است.
تذکره الانقلاب
این اثر دوره کلکانی را بررسی می کند و امسال در کابل توسط انشارات امیری چاپ شد. این کتاب در سال ۱۹۸۸ در مسکو به روسی چاپ شد و بعد در سال ۱۹۹۹ به انگلیسی چاپ شد.
نژادنامه افغان
کاتب در هنگام سفرش به ایران این اثر را به مهدی فرخ داده و نسخه دستی آن در کتابخانه ملک تهران است. جناب استاد یزدانی آنرا ویرایش کرده و بعدا چاپ شده است.
تاریخ غلام بچه های امیر عبدالرحمان
استاد یزدانی در نوشته های خود از این اثر نام برده است اما اطلاعاتی در مورد جزییات و محتوای این اثر در دسترس نیست.
ذ) درس تاریخی کاتب
مورخ بی نظیر کشور مان مرحوم کاتب هزاره فقط وقایع جنگ ها و احوال حاکمان را ثبت نکرده است بلکه تاریخ نگاری ایشان عرصه بسیار کلانی را تحت پوشش قرار می دهد. از وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه و احوال طبقات مختلف جامعه گرفته تا جغرافیا، شخصیت ها و رجال، فرهنگ و رسم و رسوم ها، سیاست های داخلی و خارجی کشور، تبار و قوم شناسی، معادن، وضعیت اقلیمی کشور، وضعیت کشاورزی و مالداری، وضعیت اقتصادی و انکشافی کشور و مسایل مذهبی و فلسفی را در بر می گیرد. بنابراین آثار او گنجینه گران بها و اقیانوس شگفت انگیزی است که محققین در عرصه های مختلف علمی می توانند از آن استفاده کنند و به تحقیقات خود جان و روح ببخشند.
به نظر من شناخت ما از شخصیت کاتب تا به هنوز بسیار کم و محدود است و تا به حال تنها نخبگان، تاریخ نویسان و محققین ما تا حدودی با آثار او آشنا هستند و عموم مردم به جز نامش با کارهای آن بزرگ بیگانه هستند. تا به حال محققین غربی هم از آثارش بسیار به ندرت استفاده کرده اند. امید است حال که ۴ جلد سراج و تذکر انقلاب به انگلیسی ترجمه شده است انها بتوانند استفاده بهینه از آثار این تاریخ نویس بزرگ کشور بکنند.
کاتب این میراث بزرگ تاریخی را به جا گذاشته، نه به خاطر اینکه تاقچه ها و کتاب خانه های خود را با وجود آنها تزیین کنیم بلکه با خواندن و فهم این اثار از تاریخ و گذشته نیاکان و کشور خود با خبر شویم و از آنها درس بگیریم و جهت فراهم کردن شرایط عادلانه و پرورش استعداد های این سرزمین قدم های عملی بر داریم.
کاتب وقتی از قتل و عام های و ظلم غیر تصور امیر عبدالرحمان بر هزاره ها می گوید به این خاطر است که ما را با رنج و درد و مصیبت این مردم شریک بسازد تا این بخش تاریخ این وطن که اغوشته به خون هزاران انسان بی گناه و اوارگی و دربدری انهاست به دست ما برسد، تا شاید ما و نسل های بعد از ما از ان پند گرفته و با خواندن این دردنامه دیگر به خود اجازه ندهیم که بر کسی ظلم کنیم و همچنین در مقابل هر ظلمی قاطعانه بیستیم. او به ما می آموزد که سعادت همه ساکنین این سرزمین در گروعدالت و برابری است. او به ما می آموزد که شهامت بیابیم و از هر قوم و مذهبی که هستیم در مقابل هر گونه ظلم و ناعدالتی سیاسی و اجتماعی بپا خیزیم و انچه را که بر خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و انچه را که برای خود نمی خواهیم برای دیگران هم روا نداریم. او وقتی از صدور فتوای کافر بودن هزاره ها در دوران عبدالرحمان و حبیب لله کلکانی صحبت می کنم، می خواهد به ما یاد آوری کند که به هیچ حاکم و فرصت طلبی اجازه ندهیم که ساکنین با هم برادر این خاک را با فتواهای مذهبی به جان هم بیندازند. او وقتی در جلد چهارم سراج و التواریخ می نویسد که تا سال ۱۹۰۴ میلادی زمین های ۴۰۰ هزار خانواده هزاره از انها گرفته و به پشتونهای داده شده و خودشان کشته، اواره و کنیز شده اند، می خواهد به ما بگوید که در این سرزمین دیگر باید چنین غضب و نسل کشی صورت نگیرد.
یک چیز دیگر را هم کاتب به عنوان درس مهم تاریخی مطرح می کند. او به خوبی توضیح می دهد که چطور امیر عبدالرحمان با ایجاد اختلاف بین مردم به نام طایفه و منطقه توانست از انها علیه یکدیگر استفاده کند و به اهداف شوم خوب برسد. گرچه در نهایت حتی به کسانی که در راستای اهداف پلید او گام برداشته بودند هم رحم ننمود. بنابراین از حرکت های سمتی و قبیله ای که منافع جمعی ما را به خطر می اندازد باید جدا خوداری کنیم و در مقابل کسانی که می خواهند جامعه ما را تکه و پارچه کنند با جدیت بیستیم. تنها راه کامیابی و سر بلندی این جامعه در اتحاد و یکپارچگی شان است.
در پایان به روح بزرگ پدر تاریخ معاصر افغانستان، مرحوم کاتب هزاره درود سلام می فرستم و برای همه شما عزیزان که این مرکز فرهنگی را تاسیس کرده اید آرزوی کامیابی و موفقیت روز افزون می کنم. والسلام علیکم
طاهر شارن
۲۸ فیبروری ۲۰۱۵ــ هالند