محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

افشار؛ یادگار گل آغا افشار؛ یادگار گل آغا

افشار؛ یادگار گل آغا

امروز بیست و دوم دلو است، روزی که در آن افشار به آبشار خون مبدل شد. روزی که هزاران تن از ساکنان غیر نظامی محله افشار در غرب کابل از سوی افراد مسلح وابسته به دولت مجاهدین و حامیان آنها به گونه بی رحمانه ای کشته و زخمی شدند. خانه های شان ویران شد و در آتش کینه دژخیمان زمان و سیاه دلان تاریخ سوخت. این آتش بر هیچ کسی حتی کودکان معصوم هم رحم نکرد و آنان را به جرم تعلق به قوم خاص، مانند اژدهای خشمگینی بلعید.  امروز قرار است محفلی برای گرامیداشت از قربانیان فاجعه افشار، بر مزار شهدای این فاجعه برگزار شود.

گرچند دلم مانند آسمان همیشه پر دود کابل گرفته است، می روم تا در این محفل اشتراک کنم. به افشار می رسم و نا خودآگاه شعری بیادم آید: سلام افشاری از مو شاری تی خو...

آری، اینجا افشار است! شهری که بیست و دو سال پیش گل آغا با خون انسان بر روی دیوار خانه های سوخته آن یادگاری نوشت و ثابت کرد که براستی انسان می تواند پست تر از حیوان شود.

وقتی در افشار گام می گذاری و به سوی قله های بلندی که در دوسوی آن قرار دارند نگاهی می اندازی، وحشت زده می شوی ! وجدان های بیدار هنوز هم می توانند بخوبی صدای شلیک گلوله هایی را که سینه های ساکنان بی دفاع افشار را دریدند، حس کنند.

هنوزهم صدای ناله و فریاد افشاریان در کوچه های خاکی و ویران شده افشار به گوش می رسد. صدایی که خواب خوش را از عاملان این جنایت ضد بشری گرفته و روزی گوش آنان را نیز کر خواهد کرد.

هنوزهم بوی دود و باروت در خرابه های افشار به مشام می رسد، دودی که عاملان افشار را روسیاه تاریخ کرد.

در دو طرف افشار قله های بلندی وجود دارد که شاهد جنایات ضد انسانی انسان نماها در این محل بوده است. در عجبم که این قله ها چگونه توانسته اند تماشاگر آخرین حد وحشی گری باشند، ناله و زجه کودکان و زنان افشاری را بشنوند، سوختن خانه های افشاریان را ببینند اما سکوت کنند و زیر و رو نشوند.

در دامنه این قله ها، مزار شهدای افشار واقع شده است؛ شهدایی که با شلیک گلوله های متجاوزان، خانه های شان به ویرانه مبدل شدند و خود شان به طور دسته جمعی در زیر آوارهای از خاک پنهان شدند. هرقدر که به این گور دسته جمعی نزدیک تر می شوی دلگیر تر می شوی، بغض امانت نمی دهد و ناخود آگاه اشک در چشمانت حلقه می زند و به یاد آن کودکانی می افتی که به خون تپیدن پدر خویش را در پیش چشمان خود دیده اند.

جوانان، کودکان و سالخوردگان، همه در گلزار شهدای افشار (قبردسته جمعی)، گرد هم آمده بودند. اهالی و بازماندگان افشار، با حمل تصویری از قربانیان کفن پیچ و ویرانه های افشار دسته گلی را آوردند و بالای قبر،  کنار یک بیرق کلان که در مزار شهدا نصب شده است، گذاشتند و سپس همه در صف عزاداران افشار ایستاد شدند.

مراسمی را که به یاد بود از بیست و دومین سالیاد قربانیان افشار برگزار شده بود، برلاس داود بیگ گردانندگی می کرد. محفل با تلاوت قرآن آغاز و سپس با دکلمه ی شعری به یاد قربانیان افشار ادامه یافت.

عارف از بازماندگان قربانیان افشار خاطره ای تلخ و غم انگیزی را از این حادثه در این محفل بازگو کرد. او شش عضو فامیل خود را در حادثه ی افشار از دست داده است. پدر، مادر، خواهر، برادر و داماد خانواده ی او همه در این حادثه زندگی خود را از دست دادند. او می گوید که در آن هنگام وی 11 سال عمر داشته و کشته شدن اعضای خانوداه و همسایه های خود را به چشم سر دیده است.

عارف می گوید همان دوران کودکی را خوب به یاد می آورد که چگونه پسری در پیش چشمان مادرش کشته شده است. او در ادامه خاطرات خود گفت، گناه ما چیست که دیروز اعضای خانواده ی ما را کشتند و امروز همه ی ما آواره هستیم. او از دولت خواست که عاملین فاجعه ی افشار را پای میز محاکمه بکشانند.

بیان خاطرات عارف و پس از آن نشر سرود "وای سوخت افشار ما" همگان را به شدت متاثر کرده بود و درد زخم ناسور برجا مانده از افشار را بخوبی میشد از چهره های آنان خواند.

برگزار کنندگان محفل یادبود از قربانیان افشار با نشر قطعنامه ای خواهان محاکمه عاملان این فاجعه شدند.

در قعطنامه از نهادهای ملی و بین المللی مدافع حقوق بشر خواسته شد که ضمن رسیدگی به وضعیت قربانیان فاجعه افشار، برای پیگیری این حادثه و  تامین عدالت بصورت جدی اقدام کنند.

در قطعنامه آمده است که اهالی افشار باید گلزار شهدای این فاجعه ی بزرگ را تثبیت کنند و دولت بویژه وزارت شهدا و معلولین و حج و اوقاف آن را به رسمیت بشناسند.

در این قعطنامه تاکید شده است که فعالان مدنی، هرگونه استفاده از فاجعه را به نفع فرد و یا گروه خاص و نیز تلاش برخی از افراد برای جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت از این فاجعه را محکوم کرده و برگزاری این مراسم را حرکت مستقل و غیر سیاسی خوانده اند که به گفته آنان از سوی بازماندگان فاجعه افشار و شماری از فعالان مدنی برای دادخواهی از حقوق پایمال شده قربانیان این فاجعه راه اندازی شده است.

قتل عام و کشتار بی رحمانه در افشار، در جریان جنگ های داخلی در 22 دلو سال 1371 صورت گرفت. بدنبال این کشتار، صدها تن ازباشندگان افشار قتل عام شدند و یا هم به اسارت برده شدند.

این حادثه شمار زیادی از غیر نظامیان را مجبور به ترک خانه هایشان کرد و نیز باعث شد که تعداد کثیری از این افراد زخمی و معیوب شوند.

عاملان این فاجعه اما پس از گذشت بیست و دو سال نه تنها محاکمه نشده اند که تعدادی از آنها در بدنه دولت نیز حضور دارند.

دولت تا کنون در زمینه محاکمه عاملان این جنایت ضد بشری، هیچ اقدامی نکرده است.

با این حال باشندگان افشار می گویند که غاصبان زمین در تلاش هستند که مزار شهدای افشار را محو کنند تا هیچ یادبودی از قربانیان این فاجعه بجا نماند.

مطالب بیشتری در این بخش