محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

افشار؛ افشاگر خیانتی بزرگ و فاجعه ای خونین افشار؛ افشاگر خیانتی بزرگ و فاجعه ای خونین

افشار؛ افشاگر خیانتی بزرگ و فاجعه ای خونین

افشار افشاگر است. افشاگر چهره های جلاد و جلاب، فروشنده و خریداری است که  به واسطه ی قوم، دین و مذهب، خون انسان را تبادله می کنند. خون انسان را تجارت می کنند و برای رونق بیشتر تجارت خویش، تبلیغات تجاری شان را فقط با خون انسان دیوار نگاری می کنند و یادگاری می نویسند. «یادگاری گل آغا»، با رنگین ترین خون کودک افشار به دیوار ویرانه ی افشار نوشته شده است. در خانه ای که جان کودک بی دفاع را با گلوله ی آتشین گرفته اند و از تفنگ خویش نَی  ساخته اند و نوک آن را به قلب این کودک به خون تپیده فرو برده اندو برای آگهی خون فروشی به روی دیوار مخروبه مشق نموده اند. مشقی که از اصالت و رنگینی خون افشاریان برای خریداران خون، اطمینان می دهند.

 خون فروشی، عجب بازار گرمی داشته است. اکنون تاجران خون، چقدر سرمایه اندوخته اند، زندگی پُرآسایش یافته اند و با شکوه و جلال زندگی می کنند. از این تجارت خویش به نیکویی یاد می کنند، آن را خاطره ی ماندگار می دانند و عکس های یادگاری این دوران خویش را با افتخار به نمایش می گذارند.

افشار افشاگر است. افشاگر حیله گران دین مدار. حیله گرانی که به این نام، آدم می کشند و آن را یک امر مقدس می دانند. آدم کُشانی که زیر سایه ی دین، آدم ها را به رگبار می بندند و با گلوله های آتشین پارچه پارچه می کنند. دین دارانی که با آدم کشتن، صحنه ی زیبایی را از بهشت به نمایش می گذارند و راه رسیدن به این زیبایی ها را فقط از راه کشتن آدم ها ممکن می دانند. همه را باید بکشند، نه تنها در صحنه ی جنگ، بلکه در خانه های شان. اما در خانه ها، زنانی که کشته نمی شوند باید به گونه ی برده فروخته شوند، بر آنان تجاوز شوند و اموال خانه نیز باید به تاراج برده شوند و این همه به نام غنیمت های جنگی اند.

 افشار، افشاکننده ی یک فاجعه بشری است که به نام جهاد صورت گرفته است. افشا کننده ی آن هایی که آدم هایی به نام هزاره را قتل عام کرده اند و خود را غازی خوانده اند. افشار، افشا کننده رابطه حیله گرانه ی مذهب است که به نام هم مذهبی کنار افشاریان آمدند و به نام قوم، انسان هزاره را به رگبار بستند و به زندگی آدم های سرزمین افشار، نقطه ی پایان گذاشتند. اما این فریب کاراندین، اکنون دکان های دینداری خویش را بیشتر از دیروز رونق داده اند و مردم را زیر قرض های دینی خود فروبرده اند.آن ها از این دکان فقط تزویر و توجیه می فروشند،به قتل عام های دیروز خود جنبه تقدس می دهند وقاتلان مردم را غازی می خوانند. استفاده از همین جنس است که سال های پار، با نزدیک شدن22 دلوروزیاد قتل عام، جلاد و قاتل خونخوار مردم، هار می کشید و جنایت خود را توجیه می کرد.

افشار افشاگر بی شرمی و بی حیایی است. بی شرمیِ که قاتل سرسفره‌ی مقتولش نشسته است و از همین جا اقدام به قتل می کند، بسان قصابی بی رحم، سر می برد، جویبار خون را جاری می کند، کودک و بزرگ نمی شناسد، همه را از دم تیغ می گذراند و به رگبار می بندد. این قاتل، اکنون از این جنایت خود با افتخار یاد می کند و مقتولین را گناهکار حساب می کند. افشار، افشاگر یک حقیقت تلخ است. تلخ به طعم زهر! اما انسان هزاره این طعم را چشیده است. قاتلین افشار تا هنوز خود را بردوش مردم تحمیل می کنند. مسعود، قاتل و خریدار افشار، آن که خانه های افشار را با خاک یکسان ساخت، اکنون «قهرمان ملی» خوانده می شود. سیاف، مفتی جهاد علیه افشار که فرماندهانش کودکان افشار را از دم تیغ گذراند، زنان را به سوی پغمان به بردگی برد، آدم های افشار را همه در کانتینر زندانی و پس از قتل عام و به گورهای دسته جمعی زیر آوارهایی از خاک پنهان می کرد، اکنون با شکوه و جلال، بدون هیچ هراسی از این جنایت خود دفاع می کند. محسنی، آن که انسان هزاره را واجب القتل خواند، فرماندهش، از سر سفره ی انسان هزاره برخاست و آن ها را یکدم از دم تیغ گذراند و خودش این قتل عام را پیروزی بزرگ دانست، اکنون بی خیال، پیش نماز بازماندگان افشار است. «انوری»، این فرمانده خون آشام محسنی، که پس از قتل و غارت گری افشار، با نوک تفنگ خود از خون انسان هزاره به دیوار افشار «یادگاری» نوشت، حالا با خیال راحت از آدرس یتیمان افشار، در جاده های قدرت پرسه می زند و کشته شدگان افشار را گناهکار می داند.

افشار افشاگر یک سکوت است. سکوت در مقابل فاجعه. فاجعه ای که اکنون جنایت پیشگان خون آشام، آن را قاعده می خوانند. افشار افشاگر سکوت در مقابل شرارت پیشگان است. سکوتی که به قاتلان، جرأت جسارت داده است. قاتلان از این سکوت استفاده ی بهینه می کنند و هر روز قدرتمندتر از دیروز می شود و با جرأت بیشتر در این باره سخن می زنند و در پی توجیه جنایت خویش می باشند. اکنون این جنایت پیشگان، بیشتر از دیروز در سکوی قدرت اند و باخیال راحت و بادبدبه در جاده های قدرت قدم می زنند.

افشار افشا می کند و ما سکوت می کنیم؛ حتا مدافعین قربانیان. افشار افشا می کند و ما «مَخته سرایی» می کنیم و از واقعیت ها فاصله می گیریم. فرصت طلبان با استفاده از این مخته سرایی، مانع بازگویی حقایق می شوند. حقایقی که خواب های خیال انگیز جنایت کاران را به یک کابوس مبدل می سازند. اکنون سکوت باعث شده است که جنایت کاران، فاجعه را به یک قاعده مبدل سازند. قاعده ای که قربانیان را بانی این ویرانگری و خونریزی می سازد؛ قاعده ای که این قربانی گرفتن را افتخار خود میدانند و از آن یک نمایشگاه افتخار برپا می نمایند.

 

مطالب بیشتری در این بخش