هزارهها و بیستسال جمهوریت؛ انکشاف و توسعه در هزارهجات ـ مجلهی اورال
قسمت دوازدهم
در طول بیستسال جمهوریت در افغانستان تنها یک خاطره از توجه دولتهای جمهوری نسبت به انکشاف و توسعه در هزارهجات زنده میشود: پروژهی یکمیلیارد افغانیگی در غرب کابل که توسط سرور دانش معاون دوم ریاستجمهوری افتتاح شد؛ اما این پروژه نه تنها در هزارهجات تطبیق نمیشد، بل قرار بود با نهایی کردن آن ظاهر پایتختی دگرگون شود که به چشم هیاتهای خارجی و کشورهای حمایتکنندهی افغانستان میخورد و دولت مرکزی با سیمای دیگری کابل، ادعای بازسازی در کشورشان را میداشتند. اما این پروژه که ساخت و اسفالت چندین سرک به طول چند صد متر، پلوپلچک و ساختن جویهای آب بدرفت و... از سوی دولت برای انکشاف غرب کابل را در بر میگرفت، چنان با دبدبه و گرم در شبکههای اجتماعی تبلیغ شد و در روز افتتاح آن مردم غرب کابل شاهد حضور پرافتخار معاون رییس جمهوری بودند که نظیر آن نه در طول بیستسال جمهوریت در مناطق هزارهنشین صورت گرفته بود و نه پیش از آن تاریخ شاهد آن بود.
افتتاح این پروژه و گرم شدن بازار تبلیغات از سوی دولت و با رویکرد افراطی دفتر معاونت دوم ریاستجمهوری، پیام دیگری داشت که وضعیت حاکم در آن زمان را به خوبی بازگو میکرد: در زمان ریاستجمهوری غنی، دولت به جای توجه به انکشاف متوازن و عدالت اجتماعی، دست به پرورش گروههای تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی زده بود و در این مسیر هزینهی هنگفتی میکرد. این گروه که بعدها توسط مخاطبان و منتقدان به «فیسبوک چلوونکی» مشهور شدند، وظیفهی شان صرف تبلیغات در شبکههای اجتماعی به نفع دولت بود. روند بیرویهی فعالیت آنان در شبکههای اجتماعی نه تنها به نفع دولت تمام نمیشد، بل نداشتن توازن در واقعیت و آنچه که دولت تبلیغ میکرد، مردم را بیشتر از دولت و واقعیت دور میکرد.
از سویی، هزارهجات در طول بیستسال جمهوریت با وجود داشتن امنیت کامل، شاهد برنامههای منظم و کافیِ انکشافی و پروژههای دولتی نبود. چون لابیگران دولتی اکثر پروژههای دولتی وموسسات خارجی را به طرف ولایتهای جنوبی و اکثرن دور از مناطق هزارهجات میکشاندند، هزارهجات هیچ امیدی به جلب موسسات خارجی برای انکشاف قریهها و توسعهی اجتماعی نداشتند. تنها در سالهای پسین، برنامهای توسط وزارت احیا و انکشاف دهات، زیر نام میثاق شهروندی در کنار ولایتهای دیگر، در بعضی مناطق هزارهجات تطبیق میشد که توسط بانک جهانی هزینهی آن پرداخت میشد. این برنامه برای ساخت، پل و پلچک و تنظیم امور قریهها در شوراهای مختلف میپرداخت که با بررسی کارمندان این پروژه نظر به لزومدید در مناطق مشخص، پروژهی میثاق شهروندی تطبیق میشد. این پروژهها تاجایی مثبت بود؛ اما همزمان با سقوط دولت جمهوری، نه تنها این پروژه از سراسر افغانستان جمع شد، بل هزاران کارمند در این پروژه نیز بیسرنوشت شدند. همچنان جای تاسف این بود که حتا بودجهیناچیز انکشافی که برای ولایتها از سوی دولت مرکزی در نظر گرفته میشد، همهساله از حساب ولایتهای مرکزی، بدون مصرف برگشتانده میشد؛ چون والیان تعیینشده در این ولایتها ظرفیت مصرف همان بودجهی ناکافی را هم نداشتند. ولایتی که در طول یک سال مالی میتوانست 60 درصد بودجهی انکشافی خود را مصرف کند، جشن و پایکوبی راهاندازی میکرد.... بنابراین مصرف بودجه از سوی اکثر والیان در هزارهجات به یک معضل کاری تبدیل شدهبود.
همچنان بیمیلی دولت در انکشاف ولایتهای هزارهنشین را در ساختن معیاری میدان هوایی ولایت دایکندی به خوبی میتوان توصیف کرد. این میدان هوایی از سالهای نخست استقرار دولت جمهوری تا ختم آن هر سال برای ساخت آن برنامهریزی و از دولت مرکزی برای ساختن آن، درخواست بودجه میشد؛ اما هر سال پس از بررسیهای ادارهی ملی تدارکات و کمیتهی تخصیص بودجه به بهانهی کمبودی بودجه به سال بعدی موکول میشد. حدود دو سال پیش که اعتراضها در ساخته نشدن این میدان هوایی از سوی مردم بالا گرفت، دولت در جواب مردم گفت که «ولایت دایکندی به میدان هوایی معیاری ضرورت ندارد، میدانی که در حال حاضر وجود دارد، کافیست و دولت برنامههای مهمتری دارد که باید آن را انجام دهد...» تمام منطق دولت نسبت به انکشاف هزارهجات در این تعبیر میتواند خلاصه شود؛ اما مزید بر این مورد لازم است به تطبیق بعضی پروژهها در زمان ریاستجمهوری حامد کرزی و معاونیت کریم خلیلی که در هزارهجات انجام شد، نیز اشاره کنیم.
اسفالت جادهی کابل بامیان و پس از آن اسفالت ادامهی این جاده از مرکز ولایت بامیان تا ولسوالی یکاولنگ این ولایت یکی از پروژههای مفید در زمان استقرار جهوریت در هزارهجات به شمار میرود که نه تنها ساخت این جاده سیمای ولایت بامیان را تغییر داد، بل نگهداری و استفادهی درست از جاده نیز فرهنگ این مردم را نسبت به پروژههای انکشافی نشان میدهد. آغاز اسفالت جادهای از کوتل اونی در ولایت میدان وردک به سمت ولسوالیهای دوگانهی بهسود در این ولایت، استفالت نزدیک به یک کیلومتر جاده از مرکز ولایت دایکندی به سمت ولسوالی شهرستان این ولایت،همچنان اسفالت جادهای از شهر مزارشریف به سمت ولایت سمنگان و ختم آن در در ولسوالی درهی صوف و... را نیز در ولایتهای هزارهنشین میتوان برشمرد؛ اما این پروژهها به جز پروژهی ساخت جادهی کابل-بامیان، بقیه در وضعیتی دنبال میشد که نه بودجهی کافی برای آن تخصیص یافته بود، نه شرکتهای معتبر مسوولیت ساخت آن را در داوطلبیها به دست گرفتهبودند. این پروژهها نه تنها تا هنوز تکمیل نشده، بل در موردهایی باعث کندی در رفتوآمد مردم به مرکز نیز شده است.
قابل یادآوری است که در طول بیستسال جمهوریت، سخن از ساخت جادهی حلقوی در افغانستان نیز بود که این جاده از مرکز هزارهجات گذشته به ولایت هرات میرسید؛ اما هرگز این پروژهعملی نشد. گفته میشود یکی از دلیلهای تطبیق نشدن این پروژه که اگر عملی میشد -یکی از پروژههای معتبر ملی در سطح افغانستان بود- گذشتن آن مرکز ولایتهای هزارهنشین عنوان شده بود. سردمداران جمهوریت راضی نبودند که هزارهجات با ساخت این جاده به ولایتهای جنوبی و غربی نزدیک شوند. بنابراین هرگز تلاش نکردند این پروژه تطبیق شود. باید یادآور شد که نقشهی ساخت این جادهی حلقوی که سراسر افغانستان را به هم وصل میکرد در زمان محمدداوود خان کشیده شدهبود؛ اما به دلیلهایمختلف با وجود برنامههای منظم برای تطبیق آن حتا در زمان دولتهای جمهوری همچنان عملی نشد.
در کنار این مورد، تبعیض آشکاری که در زمان جمهوریت نسبت به هزارهها عملی شد، تغییر مسیر لین برق وارداتی 500 کیلوولت از کشور ازبکستان به افغانستان بود. بر اساس ماستر پلان تعیین شده از سوی شرکت آلمانی فیشنر برای برق افغانستان، این لینبرق باید از مسیر ولایت بامیان عبور میکرد و از آن طریق به کابل میرسید و سپس به ولایتهای جنوبی تقسیم میشد؛ اما شرکت برشنا و وزارت انرژی و آب این مسیر را از ولایت بامیان به کوتل سالنگ تغییر دادند. در برابر این تصمیم ناعادلانه هزارهها اعتراض کردند و قربانی سنگینی دادند. واقعهی تلخ 2 اسد در سال 1395، نقطهی عطفی در تاریخ هزارهها در زمان جمهوریت به وجود آمد. دولت با تمام سماجت و نگاه تبعیضآمیز نه تنها این پروژه را از مسیر ولایت بامیان تطبیق نکرد، بل هرگز موفق نشد که آن را از مسیر کوتل سالنگ نیز تطبیق کند. اعتراض هزارهها این بود که اگر این لین از ولایت بامیان عبور کند، مردم این ولایت و شماری از ولایتهای همجوار بامیان میتوانند از آن برق مستفید شوند. در کنار آن در رد عبور آن از مسیر کوتل سالنگ میگفتند که کوتل سالنگ گنجایش چندین لین برق را در کنار هم ندارد؛ چون هم تنگ است و هم برفباریهای سنگین در فصل زمستان، باعث پرچوی برق در کابل و ولایتهایی که قرار بود این برق توزیع شود، میشد؛ از سویی آنها میگفتند که مسیر بامیان هم از نگاه امنیتی مناسب است و هم خطرهای طبیعی پرچوی برق به همراه ندارد؛ اما دولت هرگز به این توجیهها توجه نکرد و با توجیه هزینهی بالاتر از مسیر بامیان عملن در برابر خواستههای برحق مردمایستادند و در صورت تطبیق نه تنها چندینبار هزینه در هر بار ترمیم پایههای برق در مسیر سالنگ را بر مردم و دولت وارد میکردند، بل مردم را در پرچویهای دوامدار برق قرار میدادند؛ چنانچه تا هنوز برقهای وارداتی از مسیر سالنگ در فصل سرما و زمستان با پرچویهای طولانی بابت نامساعد بودن مسیر به وجود میآید.
باید اذعان کرد که در دورهی جمهوریت در اکثر قریههای هزارهجات سرک کشیده شد؛ اما احداث این سرکها، کار مردم محل در روستاهای هزارهجات بود که با حشر عمومی در طول چند سال گذشته، تلاش کردند جادهای که از مرکز به ولسوالیها رسیدهبود، با وصل کردن آن به قریهها، باعث سهولت در عبور و مرور و استفاده از ماشینآلات مانند موتر، موترسیکلیت و... شوند. این جادهها نه تنها معیاری ساخته نشدهاست، بل به دلیل کمبود بودجهی مردمی و وسایل ناکافی برای کار و نقشهکشی در اکثر ساحهها در نقاط خطرناک به صورت بسیار باریک و غیر معیاری کشیده است که در طول چند سال گذشته، این جادههای خامه و باریک قربانیهای بیشماری از مردم گرفته است.
دولت مرکزی در طول بیستسال جمهوریت نه برنامهی منظم برای انکشاف هزارهجات داشت و نه دلبستگی لازم برای رهنمون کردن موسسههای خارجی در هزارهجات از خود نشان میداد. پروژهایی که در مناطق مرکزی تطبیق میشد، در حمایت موسسههای خارجی تا سطح سوادآموزی خانمها، در چند مورد دیگر، توضیح سولر و باطری برای تامین برق در خانههای مردمبود. در کنار آن هزارهجات نه تنها در طول بیستسال عمر جمهوریت موفق نشدند به کمک دولت مرکزی صاحب برق معیاری شوند، بل همواره در ساخت بندهای برق در هزارهجات از سوی افراد متعصب در بدنهی دولت با سماجت و برنامههای از قبل تعیینشده، با سنگاندازیهای آشکار مواجه میبود.
برای روشن شدن بیشتر وضعیت انکشاف و توسعه در هزارهجات باید خاطر نشان شود که در زمان ریاستجمهوری حامد کرزی، چون موسسههای خارجی به نسبت قابل ملاحظه در کشور فعالیت میکردند، مردم دغدغهی پروژههای زیربنایی را آنچنانکه باید نداشتند؛ اما با رویکار آمدن غنی، نه تنها اکثر موسسههای خارجی از افغانستان رفتند، بل دولت مرکزی به رهبری اشرفغنی، همچنان با تعصب و دورویی با هزارهها برخورد کردند/داشتند. به طور مثال، ساخت میدان هوایی ولایت دایکندی، آنچنانکه در زمان اشرف غنی هر سال در برنامههای انکشافی دولت گنجانیده و سپس رد میشد، در زمان حامد کرزی زیاد سر زبانها نبود؛ اما منطق دولت غنی، ذکر آن در بالا رفت. تنها موردی که در طول بیستسال جمهوریت مردم هزارهجات به آن دسترسی پیدا کردند، کشیده شدن آنتنهای شرکتهای مخابراتی خصوصی در هزارهجات بود که در سالهای اخیر شماری از این شرکتها در کنار ارایهی خدمات تماس صوتی، انترنت از طریق سیمکارت به مردم نیز عرضه کرده است.
ادامه دارد ...