محل تبلیغات شما

<--306px-->
کارگری با چشمان مخمور و گوش‌های بلند کارگری با چشمان مخمور و گوش‌های بلند

کارگری با چشمان مخمور و گوش‌های بلند

یک کارگر فراموش شده. کارگری که هیچ‌کسی از او یاد نمی‌کند، برای چشمان مخمور و اندوهناکش شعری نمی‌سراید و گوش‌های بلند و نازش هیچ‌گاهی قصه‌ای را نشنیده است. او فراموش‌شده‌ترین کارگر روی زمین است. ولی ما نام او را همواره به زشتی می‌گیریم. او کارگری است که وقتی هم از او در میان جمع گوش کوتاه‌ها یادی می‌شود، با پیشوند گلاب به رو نامش گرفته می‌شود. بدتر از همه، هر کسی که در میان ما خوب نبود،  او را به این کارگر فراموش شده نسبت می دهیم.
قرار نیست هرکه خوب نبود «خر» باشد. این یک توهین است به این حیوان چشم مخمور گوش بلند. این را متوجه شده‌ایم که یکی از نازترین و شیطان‌ترین حیوان از نام گوش‌ها او نام گرفته است؛ خرگوش را می‌گویم. خر؛؛ صادق‌ترین کارگر است. سال‌های زیادی را بدون مزد فقط در بدل یک آخوری پر از علف کار می‌کند.
شاعر زبان‌حال این کارگر را چه خوب بیان کرده است:
و خوب ياد گرفتم كه كور و كر باشم
هميشه در دل اين شهر بار بر باشم
و خوب ياد گرفتم كه مفت كار كنم
كه در حساب شما سود بيشتر باشم
این را متوجه شده‌ایم که کار این موجود کار گر در بدل یک آخور پر علف بوده و حتی خیلی وقت‌ها که همین را هم  نداشته، خودش برای به‌دست آوردنش تلاش کرده است. هیچ یکی از این موجود کارگر بار دوش جامعه نیست. هیچ‌کسی این روز را به او تبریک نمی‌گوید و حتی در این روز، افساری هم از او  نو نمی شود.
کاش می شد که به‌خاطر سپاس‌مندی کار بدون مزد، این حیوان زحمت‌کش لحظه‌ای در چمن‌زارها به‌حال خودش رها می‌شد تا دمی سیر برقصد، بخورد و بنوشد و هی صدایی از خود بلند کند و با هم قطارانش از  با هم بودن لذت ببرد.
آخر باید یاد بگیریم که ما انسان‌ها به‎ همه احترام داشته باشیم و این‌قدر تمامیت خواه نباشیم که حتی آسمان که حریم پرنده‌ها بود را حالا گرفته‌ایم. ما بدون هیچ مسوولیتی حیوانات را مطیع خویش ساختیم و بدون توجه به خواست‌های‌شان و کوچک‌ترین قدردانی هر قسمی که دل‌مان خواست از آن‌ها کار می‌کشیم و حتی از آن‌ها برای کشتن خودمان استفاده می‌کنیم. یادتان است که مجاهدین ما حالا با خر جهاد می‌کنند، پوست این حیوان نجیب را برای انفجار پوست‌های خودمان استفاده می‌کند.
این را متوجه هستیم که ما از هر حیوانی هر طور که دل‌مان خواست کار می‌کشیم. وقتی دل‌مان قره‌قول بخواهد، حتی بره‌ی شیر نخورده را هم به تیغ می‌کشیم تا خیال‌مان بجا شود. راستی نمی‌توان گیله‌ای از این بشر بی‌رحم کرد، وقتی کودک شیرنخورده‌ی خودش را به گلوله می‌بندد جای رحمی برای بره‌ و یا خر نمی‌ماند؛ آیا این پرسیده‌ایم که اگر بشری در دنیا نبود حالا دنیا چگونه می‌بود؟

مطالب بیشتری در این بخش