محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

قتل عام  مردم هزاره در مزار شریف توسط طالبان قتل عام  مردم هزاره در مزار شریف توسط طالبان

قتل عام مردم هزاره در مزار شریف توسط طالبان

این گزارش یک قتل عام غیرنظامیان و سایر نقض های جدی حقوق بشردوستانه بین المللی را در افغانستان در ماه اگست 1998 مستند می کند. این حادثه که در مزار شریف، شهری در شمال افغانستان رخ داد، یکی از بدترین نمونه های کشتار غیرنظامیان را نشان می دهد. در جنگ بیست ساله افغانستان در آن زمان هیچ خارجی یا مطبوعاتی اجازه ورود به شهر یا اطراف آن را نداشتند و از زمان این حادثه تنها به چند سازمان بشردوستانه اجازه انجام کار امدادی در شهر داده شد. دیده بان حقوق بشر اولین سازمان بین المللی حقوق بشر است که با بازماندگانی که در هفته های پس از کشتار به پاکستان رسیده اند مصاحبه می کند. در این گزارش، ما از سازمان ملل می‌خواهیم تا تحقیقات فوری را در مورد کشتار و طیف گسترده‌ای از سوء استفاده‌هایی که در مزار شریف رخ داد، از جمله قتل‌های سال 1997 سربازان طالبان در این شهر که انگیزه آن برای مجازات عمومی مردم  در حمله بعدی به این شهر بود، انجام دادند. دیده بان حقوق بشر بر این باور است که تعیین حقیقت در مورد آنچه اتفاق افتاده نشان دهنده اولین گام به سوی پاسخگویی است و ممکن است وسیله ای برای شکستن چرخه قتل های انتقام جویانه باشد که همچنان مشخصه جنگ داخلی در افغانستان است.

خلاصه

در 8 اگست 1998، نیروهای شبه نظامی طالبان شهر مزار شریف در شمال غربی افغانستان، تنها شهر مهم تحت کنترل جبهه متحد، ائتلاف نیروهای مخالف طالبان را به تصرف خود درآوردند. سقوط مزار بخشی از یک حمله موفقیت آمیز بود که به طالبان کنترل تقریباً تمام شهرهای مهم و مناطق مهم در شمال و مرکز افغانستان را میداد. در چند ساعت اول پس از به دست گرفتن کنترل شهر، نیروهای طالبان تعداد زیادی از غیرنظامیان را در حملات غیرمجاز کشتند، به غیرنظامیان و مظنونان جنگی به طور یکسان در مناطق مسکونی، بازارهای شن و ماسه شهر تیراندازی کردند. شاهدان آن را به عنوان یک "دیوانگی کشتار" توصیف کردند زیرا نیروهای پیشرو به "هر چیزی که حرکت می کرد" شلیک کردند. نیروهای مخالف در حال عقب نشینی نیز ممکن است در هنگام فرار از شهر تیراندازی کرده باشند. دیده بان حقوق بشر بر این باور است که دست کم صدها غیرنظامی در میان کشته شدگان بودند زیرا مردم وحشت زده مزار شریف سعی کردند از تیراندازی فرار کنند یا از شهر بگریزند.

در روزهای پس از آن، نیروهای طالبان جستجوی سیستماتیک را برای اعضای مذکر جوامع قومی هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. هزاره ها، یک گروه قومی شیعه فارسی زبان، به ویژه به دلیل هویت مذهبی شان مورد هدف قرار گرفتند. در خلال تفتیش های خانه به خانه، ده ها و شاید صدها مرد و پسر هزاره به طور وحشیانه اعدام شدند، ظاهراً برای اطمینان از اینکه آنها قادر به مقاومت در برابر طالبان نگردند. همچنین هشت مقام ایرانی در کنسولگری ایران در شهر و یک خبرنگار ایرانی کشته شدند. هزاران مرد از اقوام مختلف ابتدا در زندان پرجمعیت شهری بازداشت و سپس به شهرهای دیگر از جمله شبرغان، هرات و قندهار منتقل شدند. اکثر زندانیان با موتر های کانتینری بزرگی که ظرفیت نگهداری 100 تا 150 نفر را داشتند، منتقل می شدند. در دو مورد شناخته شده، هنگامی که موتر ها به شیبرغان، در حدود 130 کیلومتری غرب مزار رسیدند، تقریباً همه مردان داخل کانتینرهای فلزی در بسته خفه شده بودند یا بر اثر گرمازدگی جان خود را از دست دادند. برخی از زندانیان نیز با موتر های کوچکتر منتقل می شدند. تا اواخر اکتبر، حدود 4500 مرد از مزار در بازداشت باقی مانده بودند.

معدود گروه‌های امدادی بین‌المللی که در مزار فعالیت می‌کردند، کارکنان خود را در روزهای قبل از حمله به شهر تخلیه کرده بودند. در 16 اگست، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ (ICRC)، عملیات خود را در شهر از سر گرفت. در اواخر اکتبر، پزشکان بدون مرز (پزشکان بدون مرز) اجازه یافتند تا فعالیت خود را از سر بگیرند. پس از این تصرف، طالبان به هیچ خبرنگاری اجازه نداد که به هیچ کجای منطقه سفر کند.

در غیاب تحقیقات کامل، هیچ راهی برای دانستن دقیق تعداد کشته شدگان در هفته های پس از سقوط مزار به دست طالبان وجود ندارد. بر اساس مصاحبه با بازماندگان و سایر منابع آگاه، دیده بان حقوق بشر معتقد است که ممکن است حداقل 2000 نفر در این شهر کشته شده باشند و بسیاری از غیرنظامیان نیز هنگام فرار از جنوب شهر به سمت کوه های البرز در بمباران های هوایی و حملات موشکی کشته شدند. دیده‌بان حقوق بشر همچنین از گزارش‌های مداوم مبنی بر اینکه زنان و دختران، به‌ویژه در محله‌های هزاره‌نشین مزار شریف، در جریان تسلط طالبان بر شهر مورد تجاوز قرار گرفته و ربوده شده‌اند، نگران است.

به نظر می رسد که قتل مردان و پسران هزاره عمدتاً در تلافی قتل چندین هزار سرباز طالبان پس از تلاش نافرجام طالبان برای تصرف شهر از ماه می تا جولای 1997 انجام شده است. بنا بر گزارش ها، از این تعداد، حدود 2000 نفر به طور خلاصه اعدام شدند. پس از دستگیری در شیبرغان و مناطق دیگر، از جمله مناطقی که زندانیان مزار به آن تبعید شدند. شماری از محله هایی که در مزار هدف تفتیش قرار گرفته بودند، از جمله محلاتی بودند که مقاومت نیروهای حزب وحدت علیه طالبان در آن زمان آغاز شده بود. شاهدان اظهار داشتند که طالبان در حال انجام تفتیش خانه به خانه، هزاره ها را به طور کلی به کشتن نیروهای طالبان در سال 1997 متهم کردند و تفاوتی بین جنگجویان و غیرجنگجویان قائل نشدند. ملامنان نیازی والی طالبان در بلخ در سخنرانی‌هایی که در مساجد سراسر مزار ایراد کرد، هزاره‌ها را مسئول کشتار سال 1997 دانست.

هزاره ها نیز به دلیل شیعه بودنشان مورد توجه قرار گرفتند. طالبان مسلمانان سنی مذهب و پیروان یک فرقه محافظه‌کار سختگیر هستند که شیعیان را کافر می‌دانند. طالبان در جریان عملیات جستجوی خود در مزار به برخی از ساکنان این شهر دستور دادند که با خواندن نماز اهل سنت ثابت کنند که شیعه نیستند. در طی چند هفته، والی نیازی سخنرانی های تندی علیه هزاره ها ایراد کرد و در آن به آنها دستور داد که سنی شوند، افغانستان را ترک کنند و یا در خطر کشته شدن باشند.

نیروهای طالبان که مزار شریف را به تصرف خود درآوردند شامل پشتون‌های بلخ می‌شدند، ولایتی که مزار مرکز آن و نام شهری در شمال غربی مزار است. این پشتون های بلخ اعضای یک شبه نظامی همسو با حزب اسلامی، یک جناح عمدتاً پشتون که بخشی از جبهه متحد بودند. چند هفته قبل از حمله به مزار، نیروهای حزب وحدت عملیاتی را در بلخ برای بیرون راندن پشتون ها از این منطقه آغاز کردند تا نتوانند از نیروهای طالبان در حال پیشروی پشتیبانی کنند. بنا بر گزارش ها، نیروهای حزب وحدت به تجاوز و غارت گسترده دست زدند. بر اساس گزارش ها، تجاوزها به ویژه چندین فرمانده کلیدی در میان پشتون های بلخ را به تغییر سمت و کمک به طالبان سوق داد. بر اساس گزارش ها، برخی نیز از خواست گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی از رهبران مذهبی سنی، ناراضی بودند. سایر فرماندهان به سادگی خریداری شدند. پشتون های بلخ جزو اولین نیروهایی بودند که وارد شهر شدند و در میان نیروهای طالبان که در روز اول تیراندازی بی رویه انجام دادند، شناسایی شدند. پشتون های بلخ نیز در تفتیش خانه به خانه شرکت داشتند و احتمالاً به عنوان خبرچین محله ها و خانه های هزاره ها را شناسایی می کردند. با این حال، شاهدانی که دیده‌بان حقوق بشر با آنها مصاحبه کرده است، اظهار داشتند که گروه‌های جستجو شامل افسران طالبان نیز می‌شدند که از مناطق محلی نبودند و افسران طالبان که زندانیان را در زندان جدا می‌کردند پشتون‌های بلخ نبودند، بلکه طالبان «جریان اصلی» غیر محلی بودند. آنهایی که از قندهار بودند. سایر مناطق عمدتاً پشتون نشین در جنوب افغانستان که بسیاری از رهبران ارشد طالبان در آن مستقر هستند. سخنرانی های والی نیازی نیز نشان دهنده قصد در سطوح ارشد برای هدف قرار دادن هزاره ها است. شاهدان دیگر اظهار داشتند که رهبران ارشد طالبان نه تنها از گستردگی کشتار در مزار آگاه بودند، بلکه تصمیم گرفته بودند که اجازه دهند تا چند روز قبل از توقف آن ادامه یابد.

دیده بان حقوق بشر همچنین با تعدادی از شاهدان که ربوده شدن دختران و زنان از محله های مزار از جمله سعیدآباد، کارته آریانا و علی چوپان را توصیف کردند، مصاحبه کرد. گزارش های ثابتی نیز از تعدادی از حوادث تجاوز جنسی وجود دارد. پشتون های بلخ در برخی موارد شناسایی شدند. در هفته‌های پس از تسلط، طالبان اعدام برخی از سربازان را که مسئول جنایات از جمله تجاوز جنسی در جریان حمله بودند، اعلام کردند.

روش شناسی

دیده بان حقوق بشر مصاحبه های این گزارش را در اسلام آباد، پیشاور و کویته، پاکستان انجام داده است. شاهدان عینی که با آنها صحبت کردیم شامل ساکنان مزار شریف بودند که پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره بودند. شاهدان در محله های مختلف شهر زندگی می کردند. برخی پس از تسلط طالبان چندین هفته در شهر مانده بودند. دیگران در عرض چند روز رفته بودند. بیشتر آنها پس از چند هفته سفر در داخل افغانستان وارد پاکستان شده بودند.

شهادت آنها در مورد وقایع مزار شریف از 8 اگست تا اوایل سپتامبر در توصیف الگوهای حمله توسط نیروهای طالبان در حال پیشروی، ماهیت سیستماتیک عملیات جستجو، طبقه بندی زندانیان در زندان، و حمل و نقل زندانیان همه کسانی که پس از روز اول در شهر ماندند، به طور جداگانه شاهد اعدام های خلاصه شده مردان و پسرانی بودند که آنها را از خانه هایشان می بردند یا در حین انتقال به زندان بودند. همه آنها همچنین یک یا چند سخنرانی فرماندار نیازی را شنیدند که اگرچه محتوای آنها تا حدودی متفاوت بود، اما مضامین ثابتی از تشیع ستیزی و انتقام از قتل های سال 1997 را منعکس می کرد.

دیده‌بان حقوق بشر همچنین با منابعی در سازمان‌های غیردولتی و جامعه دیپلماتیک که رویدادهای مزار را رصد و مستند کرده‌اند، مصاحبه کرد. اطلاعات ارائه شده توسط این منابع با الگوهای توصیف شده توسط شاهدان عینی مطابقت دارد.

توصیه ها

دیده بان حقوق بشر از مکانیسم های نظارت بر حقوق بشر سازمان ملل متحد، به ویژه گزارشگر ویژه در مورد افغانستان، گزارشگر ویژه در مورد اعدام های فراقانونی، خلاصه یا خودسرانه، و گزارشگر ویژه در مورد خشونت علیه زنان، می خواهد تا در مورد طیف گسترده ای از سوء استفاده ها تحقیق کنند. محل در مزار شریف و اطراف آن در اگست 1998، از جمله تیراندازی های بی رویه و اعدام های غیرقانونی غیرنظامیان، بازداشت های دسته جمعی، و ربودن و تجاوز به زنان. با توجه به اینکه به نظر می رسد این قتل ها در تلافی قتل سربازان طالبان، از جمله اعدام خلاصه زندانیان، در ماه می 1997 انجام شده است، تحقیقات باید شامل نبش قبرهای دسته جمعی و غیرنظامیانی باشد که ظاهراً در حملات تلافی جویانه کشته شده اند.

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر باید همانطور که توسط مأموریت اکتشافی خود در ماه مه 1998 توصیه شده است، در اسرع وقت تحقیقات کاملی در مورد این سایت ها انجام دهد و باید به این موضوع بالاترین اولویت را بدهد. این تیم باید شامل کارشناسان پزشکی قانونی و کارکنان پشتیبانی کافی برای انجام نبش قبرها و تجزیه و تحلیل بقایا باشد. کارکنان با تجربه میدانی در نظارت بر نقض حقوق بشر و مصاحبه با قربانیان و شاهدان جنایات، از جمله شکنجه، تجاوز جنسی، و سوء استفاده جنسی؛ و کارشناسان حقوقی آگاه به حقوق بشر بین المللی و حقوق بشردوستانه. گزارش های این تیم به کمیساریای عالی حقوق بشر و شورای امنیت در مورد یافته ها و توصیه های آن باید در دسترس عموم قرار گیرد.

این احتمال وجود دارد که یک تیم تحقیقاتی ممکن است در اجرای مأموریت خود با موانع مهمی روبرو شود. بنابراین بسیار مهم است که جامعه بین المللی هر کاری که ممکن است انجام دهد تا طالبان را تشویق کند تا اجازه ادامه چنین تحقیقاتی را بدهد. دبیر کل سازمان ملل باید از دفاتر خوب خود برای تسهیل این مأموریت استفاده کند و همه ادارات و آژانس های سازمان ملل متحد باید حمایت لجستیکی خود را از این مأموریت ارائه دهند. جامعه بین المللی همچنین باید بر معیارهای زیر برای انجام تحقیقات پافشاری کند:

امنیت تضمین شده برای همه اعضای تیمی که تحقیقات را انجام می دهند.
دسترسی نامحدود به قلمرو و حقوق کامل تحقیق؛ حق سفر آزادانه و بازدید از هر سایتی، از جمله هر مکان مشکوک یا شناخته شده بازداشت؛ و حق مصاحبه با افراد آزادانه و خصوصی با استفاده از مترجمان مورد علاقه آنها.
افشای تمام محل های بازداشت فعلی که در آن افراد بازداشت شده در ارتباط با درگیری در آن نگهداری می شوند. افشای اسامی تمام افرادی که در جریان درگیری بازداشت شده اند. و مکان فعلی آنها.

2.    زمینه
در اواسط سال 1998، جنگ در افغانستان به بیستمین سال خود رسیده بود. پس از خروج آخرین نیروهای شوروی در سال 1988، سقوط دولت داکتر نجیب الله در سال 1992 توسط نیروهای مقاومت، آغاز یک جنگ داخلی خونین در میان صفوف در حال تغییر نیروهای مقاومت بود. طالبان، جنبشی از دانشجویان مذهبی (طالب) از مناطق پشتون نشین شرق و جنوب افغانستان که در مدارس سنتی اسلامی در پاکستان تحصیل کرده بودند، در سال 1994 تا حدی به عنوان واکنشی به شکست سایر جناح های افغانستانی در پایان دادن به جنگ و ایجاد دولتی که بتواند تضمین کند ظهور کردند. آرامش و ثبات در کشور هنگامی که طالبان در سال 1994 کنترل شهر قندهار را به دست گرفتند، ده ها تن از رهبران محلی پشتون را که ریاست یک وضعیت بی قانونی کامل را بر عهده داشتند، وادار کردند. در چنین شرایطی بود که طالبان با خونریزی اندک و با حمایت مردم محلی به قدرت رسیدند. با این حال، این ویژگی های استراتژی نظامی طالبان در نبردهای آن برای هرات، کابل یا شمال صادق نبود.

پیروزی‌های اولیه طالبان با شکست‌های پیاپی همراه شد، زیرا تلاش‌های آنها برای تصرف شهر غربی هرات و پایتخت کابل در اوایل سال 1995 منجر به تلفات سنگین شد. بنا بر گزارش ها، در این مقطع بود که پاکستان کمک های گسترده ای را به طالبان آغاز کرد. چنین حمایتی در حملات موفقیت آمیز طالبان به هرات در ماه اگست 1995 و در حمله برق آسا در سپتامبر 1996 که کنترل کابل را به طالبان داد، بسیار مهم بود.

در حالی که طالبان تسلط خود را بر کابل و سایر نقاط کشور مستحکم کرد، اتحاد احزاب مخالف در شمال همچنان با اختلافات میان جناح‌های مختلف متلاشی شد: جمعیت اسلامی برهان‌الدین ربانی که تحت تسلط تاجیک‌ها بود و احمد شاه مسعود. جنبش جنرال عبدالرشید دوستم تحت تسلط ازبکستان. حزب وحدت هزاره با سنگر آن در منطقه کوهستانی مرکزی کشور معروف به هزاره جات. و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار که عمدتاً پشتون هستند. تاریخ خونریزی در میان همه این احزاب به قبل از سقوط دولت داکتر نجیب الله در سال 1992 باز می گردد. نبردهای کنترل کابل در میان این جناح ها در سال های 1993-1995 حداقل یک سوم شهر را ویران کرد، هزاران غیرنظامی را کشت، و نیم میلیون پناهنده را به پاکستان کشاند. از آنجایی که رهبران حزب غالباً فقط کنترل اسمی بر فرماندهان خود داشتند، بسیاری از مناطق شمالی مجموعه ای از شاه نشین ها تحت نظارت جنگ سالاران مختلف باقی ماندند. برای غیرنظامیان امنیت کمی از قتل، تجاوز و اخاذی وجود داشت.

در ماه می 1997 طالبان حمله دیگری را بر مزار شریف آغاز کردند. این بار، آنها از جنرال ملک پهلوان، فرمانده دوم دوستم حمایت دریافت کردند، که ظاهراً معتقد بود برای تقسیم قدرت با طالبان به توافق رسیده و دوستم را در یک کودتا برکنار کرده است. با خلع سلاح نیروهای محلی، مقاومت ابتدا در محله های هزاره نشین آغاز شد و طالبان خود را در شهری گرفتار یافتند که به جنایت آنها تبدیل شده بود. صدها طالب در خیابان ها مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند، و حداقل 2000 نفر اسیر شدند، اما به طور خلاصه اعدام شدند و اجساد آنها در چاه ها ریخته شد یا به مکان های بیابانی دور افتاده منتقل شدند و در فضای باز رها شدند. به نظر می‌رسد اکثر تحلیل‌گران موافق هستند که جنرال مالک مسئول بسیاری از اعدام‌های موقت زندانیان طالبان بوده است. با این حال، بر اساس گزارش ها، تعداد زیادی از نیروهای طالبان در خیابان ها توسط هزاره حزب وحدت به ضرب گلوله کشته شدند. مالک به ایران گریخت و دوستم برگشت. پس از حمله بعدی به مزار در سپتامبر 1997، نیروهای طالبان در حال عقب نشینی که احتمالاً پشتون های بلخ نیز در میان آنها بودند، غیرنظامیان هزاره را در قزل آباد، جنوب شهر در جاده هرات قتل عام کردند.

بنا بر گزارش ها، پاکستان بار دیگر در حمایت از حمله طالبان که در جولای 1998 آغاز شد، نقش اساسی داشت. در حالی که این بار طالبان به مزار نزدیک شدند، تعدادی از فرماندهان مخالفان شهر را ترک کردند و جنگجویان جمعیت دفتر خود را غارت کردند. طالبان بار دیگر به فراریان متکی شدند تا راهی برای ورود به شهر برای آنها باز کنند، اما این بار آنها ضمانت هایی خواستند که از آنها عبور نکنند. فرماندهان شبه نظامی پشتون از بلخ که از حکمتیار ناامید شده بودند، موافقت کردند که به نیروهای طالبان بپیوندند و در پشت نیروهای اصلی حزب وحدت که در قلعه زینی، منطقه محصور شده در غرب شهر، اردو زده بودند، حرکت کنند. تقریباً کل نیروهای حزب وحدت که بین 1500 تا 3000 نفر تخمین زده می‌شود، در آنجا یا در جاده‌های منتهی به شمال و شرق شهر کشته شدند. یک گروه کوچکتر از حدود 700 نیروی حزب وحدت از شهر به سمت کوه ها فرار کردند و راه برای ورود نیروی اصلی طالبان به مزار روشن بود.

3.    روز اول تحویل گرفتن
نیروهای طالبان حدود ساعت 9:30 صبح روز 8 اگست وارد منطقه غربی مزار شریف شدند. بسیاری اظهار داشتند که تصور می‌کردند که جنگ بین جناح‌های مختلف در جبهه متحد درگرفته است و تا زمانی که عمامه‌های سیاه و پرچم‌های سفیدشان را نبینند، متوجه نشده‌اند که طالبان به شهر رسیده‌اند. تیراندازی تا ساعت 13 ادامه داشت. یکی از شاهدان آن را به عنوان "دیوانگی کشتار" توصیف کرد. اگرچه چندین شاهد از مشاهده اجساد جنگجویان حزب وحدت در برخی مکان‌ها خبر دادند، اما از توضیحات ارائه شده توسط بازماندگان مشخص است که بسیاری از کشته‌شدگان غیرنظامی بودند. یکی از شاهدان که در راه خانه از بازار عبور کرد، دید که در میان کشته شدگان پسری بود که از گاری نان می فروخت، زنی که به او گفته شد در راه یک اجتماع اجتماعی بوده و مردی که گندم را آسیاب می کرد. بنا بر گزارش ها، بسیاری از تجار در بازار در حالی که طالبان در خیابان ها حرکت می کردند و به طور تصادفی تیراندازی می کردند، کشته شدند. در برخی موارد، طالبان از مسلسل های سوار بر جیپ ها برای شلیک مداوم به شهر ها استفاده می کردند. شاهدی که از پشت بام مغازه نظاره گر بود صحنه وحشت در شهر را شرح داد:

از پشت بام می‌توانستم دود از غرب را ببینم. از مغازه ام بیرون آمدم و به سمت گمرک رفتم که از آنجا مردم را دیدم که از غرب فرار می کردند. هرج و مرج بود. مردم در حال دویدن بودند و موتر های که قصد خروج داشتند با آنها برخورد می کردند، غرفه های بازار واژگون شد. من شنیدم که یک نفر به خاطر گلوله ها می گوید: "تگرگ می آید". به خانه رفتم و از پنجره ها صدای فریاد می شنیدم و پرچم های سفید روی ماشین ها را می دیدم.

زنی از قتل پسر سیزده ساله خود چنین توضیح داد:
او در یک کارخانه قالین‌سازی کار می‌کرد و روز اول در نزدیکی روضه مبارک تیرباران شد. چند نفر آمدند و گفتند او را به شفاخانه رسانده اند. گفتند قبل از مرگ او گفت: "ما برای زنده ماندن به مزار [از کابل] آمدیم و حالا می‌میرم. چه کسی از خانواده حمایت خواهد کرد؟" من حتی او را ندیدم. به خاطر او نمی خواستم بروم، اما مجبور شدیم بریم.
مردی که هنگام ورود طالبان به شهر در بازار بود در خانه یکی از دوستانش مخفی شد و از آنجا دید که طالبان وارد بازار شدند.

حدود ساعت 4 بعد از ظهر دیدم یکی می دوید و مرد دیگری در حال کشیدن گاری بود. یک موتر پر از طالبان از شهر پایین آمد و سرباز داخل به مردی که در حال دویدن بود شلیک کرد و سپس به دنبال مرد دوم رفت و او را نیز تیراندازی کرد.

دیده بان حقوق بشر از تعدادی دیگر از ساکنان که شاهد تیراندازی بی رویه و خودسرانه توسط طالبان بودند، شهادت دریافت کرد. یکی از کسبه اظهار داشت که هنگام تیراندازی در بازار بوده است. او با پسر عموی خود بود و وقتی دیدند مردم در حال دویدن بودند، تصمیم گرفتند که بدود. پسرخاله از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و نمی توانست راه برود. تاجر که نتوانست او را حمل کند، او را ترک کرد و به سمت خانه اش ادامه داد. او بعداً فهمید که طالبان پسر عمویش را کشته اند. یک صرافی شاهد کشته شدن دو همسایه خود در حالی که در خیابان ایستاده بودند، بود. او در خانه‌اش به طبقه بالا رفته بود و از پنجره بیرون را تماشا می‌کرد که موترهای طالبان رد می‌شدند. دو همسایه او جلوی در خانه شان ایستاده بودند که دو موتر طالبان ایستادند و سربازان داخل آن دو مرد را تیرباران کردند.

جستجوها و اجرای خلاصه

تیراندازی که تقریباً از ساعت 10:30 صبح ادامه داشت، تا ظهر روز 8 اگست تا حد زیادی متوقف شد و به جز وقوع تیراندازی های پراکنده، شهر در سکوت فرو رفت. بعداً در همان روز و حداقل برای چند روز پس از آن، نیروهای طالبان جستجوهای خانه به خانه را برای یافتن اعضای مرد جوامع هزاره، تاجیک و ازبک آغاز کردند. بر اساس اطلاعاتی که ظاهراً توسط نیروهای محلی پشتون یا سایر خبرچینان ارائه شده بود، آنها محله های عمدتاً هزاره نشین را هدف قرار دادند و در برخی موارد از قبل می دانستند که کدام خانه ها متعلق به هزاره ها است. آنها هم به دنبال سلاح بودند. شاهدان شهادت دادند که سربازان به طور خاص خواستار وجود هزاره ها در خانه ها شدند و از ساکنان خواستند که به خانه های هزاره ها اشاره کنند. باشندگانی که می توانستند پشتو صحبت کنند، یا به ظاهر هزاره نبودند، یا می توانستند ثابت کنند که اهل مزار نیستند، گاهی می توانستند طالبان را متقاعد کنند که خانه را تفتیش نکنند. کسانی که این جست و جوها را انجام دادند، نیروهای عادی طالبان و همچنین پشتون های بلخ بودند.

در برخی موارد، اعضای مرد خانواده های بازداشت شده در محل مورد ضرب و شتم یا تیراندازی قرار گرفتند. بعضی ها گلویشان را بریده بودند. در موارد دیگر آنها را به نقاط تجمع می بردند که از آنجا با موتر یا وسیله نقلیه دیگر به زندان شهر منتقل می شدند. در حالی که بیشتر کشته شدگان هزاره بودند، دیده بان حقوق بشر با تعدادی از شاهدان که اعدام مردان تاجیک و ازبک را دیده یا از آن اطلاع داشتند، مصاحبه کرد.

مردی تاجیک که در 10 اگست بازداشت شده بود این توضیحات را ارائه کرد:

من در کارته بوختی زندگی می کردم. در روز سوم، طالبان شهر ها را محاصره کردند و همه خانه ها را به دنبال هزاره ها جستجو کردند. می پرسیدند خانه های هزاره ها کجاست؟ فقط یکی نزدیک ما بود. چهار مرد جوان هزاره در خانه بودند، یکی از دوستانش که در حال ملاقات بود و یک مرد جوان که در خانه مشغول انجام برخی کارها بود. تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌های محله نیز همگی دستگیر شدند. همه ما را سوار موتر ها کردند، اما دست چهار هزاره را خیلی محکم بسته بودند و به جای دیگری بردند. دو پسر هزاره دیگر در موتر ما بودند. وقتی نزدیک محوطه گمرک توقف کردیم، دو هزاره را پیاده کردند و گفتند که به میدان پشت محوطه گمرک بروید. یک سرباز طالبان به سر هر دو شلیک کرد. بعداً به من گفتند که چهار نفر دیگر را به تاخانیه مهدیه بردند و در آنجا تیرباران کردند. همه آنها کارگر بودند نه مبارز. همه آنها نوزده تا بیست ساله بودند.
او یک شبه همراه با سایر تاجیک ها و ازبک ها در مکانی پشت محوطه گمرک نگهداری می شود. روز بعد او و دیگران را به زندان بردند. پس از آزادی، قربانی دیگری را دید که این بار یک تاجیک بود.

دیدم پسر جوانی تاجیک کشته شده است - سرباز طالبان هنوز آنجا ایستاده بود و پدر گریه می کرد: "چرا پسرم را کشتی؟ ما تاجیک هستیم." طالب پاسخ داد: چرا نگفتی؟ و پدر گفت : پرسیدی که بتوانم جواب بدهم ؟

یکی از شاهدان نقل کرد که در 13 یا 14 اگست طالبان به خانه او آمدند و گفتند که آنها به دنبال هزاره ها هستند. شاهد خود هزاره بود و در آن زمان یک خانواده هزاره را در خانه اش مخفی می کرد. همسایه ای که می توانست پشتو صحبت کند به طالبان گفت که هزاره در آنجا وجود ندارد و به محض شنیدن پشتو آنها را ترک کردند. شاهد از ترس اینکه ممکن است هنوز شناسایی شود، به محله ای عمدتا سنی نشین رفت، اما ساکنان آنجا به او هشدار دادند که در آنجا بماند. در محله خود، یکی از هواداران طالبان که به شاهد مدیون لطف بود، به او هشدار داد که آنجا را ترک کند و سایر همسایه‌ها ابراز نگرانی کردند که حضور او در آنجا کل محله را به خطر بیندازد. در نتیجه تصمیم گرفت به همراه خانواده اش به پاکستان برود.

شاهد دیگری به دیده بان حقوق بشر گفت که او در غروب روز اول هنگامی که در حال حرکت در شهر برای بررسی اقوام بود دستگیر شد. هنگامی که او از کنار یک موتر مملو از مردانی که دستگیر شده بودند گذشت، طالبان از او خواستند تا نزد آنها بیاید. او را سوار موتر کردند و وقتی موتر پر شد به سمت زندان حرکت کردند.

می ترسیدم به من شلیک کنند. بنابراین وقتی به سراکه دوستم رسیدیم، خودم را از موتر بیرون انداختم. پنج یا شش مرد دیگر خود را به دنبال من انداختند بیرون. در سمت راست جاده که مسجد بود فرود آمدم. دویدم داخل مسجد و شروع کردم به شستن، انگار که برای نماز آماده می‌شدم. بقیه مردان همگی در سمت چپ جاده فرود آمدند و در همان شهر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. بیش از یک ساعت داخل مسجد ماندم و وقتی نمازشان تمام شد با بقیه رفتم.

او به خانه اش برنگشت اما در کنار دوستانش ماند. حدود یک هفته پس از آمدن طالبان شنید که آنها گفته اند که هزاره هایی که جنگجو نیستند می توانند به خانه های خود بازگردند. دو خانواده که او می‌شناخت به عقب برگشتند و آن‌ها آن روز دستگیر شدند.

پسر هفده ساله ای که می خواست حدود ظهر روز اول به خانه اش برسد، سه هزاره را دید که در مقابل دروازه شرقی روضه شریف ایستاده بودند. وی تصریح کرد که هفت یا هشت طالب از یک تویوتا هایلوکس خارج شده و به سر این سه مرد شلیک کردند. پسر، مادرش و خواهر و برادرش روز بعد محله کارته آریانا را به سمت کوهستان ترک کردند.

شاهد دیگری که در محله کارته آریانا زندگی می کرد، گفت که طالبان در روز دوم به خانه آنها آمدند. در این مورد، طالبان پشتون‌های محلی چوهاربولک بودند که زیر نظر فرمانده‌ای به نام ملابرادر کار می‌کردند. شوهر و دختران شاهد در زیرزمین مخفی شده بودند.

حدوداً پنج شش نفر بودند. تلویزیون را شکستند و خواستار اسلحه و تجهیزات ارتباطی شدند. به آنها گفتم فقط یک کلاشینکف داریم و به آنها دادم و رفتند. پنج دقیقه بعد برگشتند و گفتند تو هزاره هستی شوهرت را به ما بده. به آنها گفتم که در خانه نیست. من سر آنها فریاد می زدم و آنها خانه را تفتیش نکردند. بعد همه رفتیم.

زنی که در کمپ کاماز زندگی می‌کرد و افرادی که از کابل و دیگر شهرها فرار کرده بودند، گفت که روز اول تعداد زیادی از طالبان برای جستجوی مردان در کمپ آمده بودند. اکثر مردان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و سپس با خود بردند، اما برخی در محل مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.

از یک چادر شش پسر گرفتند. همه آنها هفده، هجده یا بیست ساله بودند. فقط جلوی چادر تیراندازی کردند. اجساد چهار روز در آنجا خوابیدند تا سرانجام زنان توانستند آنها را دفن کنند.

یک دانشجوی پزشکی شهادت داد که طالبان نیز در شفاخانه به دنبال هزاره ها گشتند.

دو پسر هزاره را دیدم که یکی سیزده ساله و دیگری بیست ساله بود. یکی دستش شکسته بود. طالبان می خواستند آنها را ببرند، اما مدیر مداخله کرد. اما روز بعد برگشتند و بردند.

یکی از شاهدان اظهار داشت که اجسادی را دیده است که در قبرستان های شهر رها شده بودند.

از کنار قبرستان دشت شور گذشتیم. گورستان در کنار جاده اصلی است. در کنار جاده مغازه هایی نیز وجود دارد. این مغازه ها با خاک گرفته شده در همان منطقه ساخته شده اند. بنابراین حفره های زیادی در کنار جاده باقی مانده است. همه این سوراخ ها با اجساد پر شده بود.

هنگامی که او برای ترک مزار آماده می شد، شاهد یک اعدام بود.

صبح روزی که با یکی از دوستان در دروازه تاج قرغان حرکت کردیم، ساعت حدود 7 صبح بود، چند مغازه باز بود. یک باربر هزاره را دیدیم که برای کسی آرد و برنج می‌برد. عده ای از طالبان در هتل عارفان مشغول صرف صبحانه بودند. آنها او را دیدند و بلافاصله به او شلیک کردند. صاحب آرد و برنج ترسید. یک طالب به او گفت: وسایلت را بردار و برو، این مرد هزاره بود. در طول راه طالبان به دنبال هزاره ها بودند. سربازان از من پرسیدند که آیا من هزاره هستم؟ دوستم گفت او هزاره نیست پشتون است. آنها او را باور کردند و مانع ما نشدند.

شاهدان همچنین گزارش دادند که اجساد را در تعدادی از مناطق شهر مشاهده کردند، برخی از آنها دستان خود را با عمامه از پشت بسته بودند. گفته می شود تعداد زیادی به برخی از قبرستان های شهر برده شده اند. مردی به دیده بان حقوق بشر گفت که او همسایه ای را که در جستجوی جسد شوهرش بود که شب اول برده شده بود، همراهی کرد. پس از نگاه کردن به 20 جسد، ایستادند زیرا او گفت که دیگر نمی تواند نگاه کند. هنگامی که بستگان سعی کردند اجساد را پس بگیرند یا مرده ها را دفن کنند، توسط طالبان متوقف شدند و به آنها گفتند که اجساد باید در جاده ها بخوابند "تا زمانی که سگ ها آنها را بخورند" همانطور که برای سربازان طالبان کشته شده در شهر در سال 1997 اتفاق افتاد. گزارش ها حاکی از آن است که ده ها غیرنظامی در آرامگاه یکی از رهبران هزاره ها، عبدالعلی مزاری، که در سال 1995 در بازداشت طالبان کشته شد، اعدام شدند. اگرچه برخی از ساکنان اجساد را مخفیانه دفن می کردند، اما اکثر اجساد برای چندین روز در جاده باقی ماندند تا بوی و بو و مشروب شدن آن به مشام برسد. ترس از مشکلات صحی، مقامات طالبان را متقاعد کرد که اجازه دفن را بدهند.

در زندان

به گفته شاهدانی که در آنجا بازداشت شده بودند، زندان مرکزی در مزار شریف تنها یک چاه برای آب آشامیدنی و دو شتناب دارد. بنا بر گزارش ها، پس از ورود طالبان به مزار، آنها صدها زندانی را که در زندان بودند آزاد کردند و شروع به پر کردن آن از مردانی کردند که در جریان عملیات جستجوی خود دستگیر شده بودند. شاهدان با مصاحبه دیده بان حقوق بشر گزارش دادند که زندان به سرعت بسیار شلوغ شد: تعداد زیادی در زندان وجود داشت که جایی برای دراز کشیدن وجود نداشت.

در حالی که طالبان مردان را در سراسر شهر بازداشت می‌کردند، بستگان زندانیان، زنان و کودکان در اکثر موارد، بیرون از زندان و بیرون مقر والی تجمع کردند تا خواهان آزادی بستگانشان شوند. در برخی موارد آنها بدون دریافت هیچ اطلاعاتی تمام روز را در گرما منتظر ماندند. شاهدان گزارش دادند که نیروهای طالبان که اطراف زندان را احاطه کرده بودند، گهگاه افرادی را که در آنجا جمع شده بودند، با شلاق می زدند.

یک شاهد تاجیک که بازداشت شد به دیده بان حقوق بشر گفت:

برخی از زندانیان که اکثراً هزاره بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. آنها را بستند و به صورت دراز کشیدند و سپس طالبان آنها را با کیبل لد و کوب کردند. طالبان به همه می‌گفتند که اسلحه‌های خود را تسلیم کرده و به آن‌ها بگویید که در کجا می‌توانند هزاره‌ها را پیدا کنند. گفتند: اگر هزاره را تحویل بدهی، تو را رها می کنیم.
او سه روز در بازداشت بود. مقامات طالبان در زندان، که طبق گزارش‌ها همه از طالبان غیر محلی بودند، زندانیان را بر اساس قومیت جدا کردند. هزاره ها و شیعیان دیگر در یک طرف، ازبک ها و تاجیک ها در طرف دیگر نگهداری می شدند. برخی از بازداشت شدگان مجبور شدند به شناسایی اعضای گروه های قومی مختلف کمک کنند. در برخی موارد مقامات از بازداشت شدگان خواسته بودند تا با خواندن دعای اهل سنت ثابت کنند که اهل سنت هستند. بسیاری از ازبک‌ها، تاجیک‌ها، ترکمن‌ها و پشتون‌های معدود آنجا پس از آمدن کسی و ضمانت برای آنها آزاد شدند.

با پر شدن زندان، تعداد زیادی از زندانیان به زندان های دیگر افغانستان، به ویژه در شبرغان، هرات و قندهار منتقل شدند. وسایل نقلیه ای که برای انتقال زندانیان استفاده می شد موتر های کانتینری فلزی بزرگی بودند که طول آن ها بیست تا چهل فوت بود. شاهدان تخمین زدند که موتر های بزرگ می‌توانند بین صد تا ۱۵۰ نفر را در کنار هم قرار دهند. حداقل سی و پنج موتر زندانیان از زندان مزار منتقل شدند. یکی از شاهدان که چند روز در بازداشت بود، اظهار داشت که حداقل در یک مورد، فرماندار نیازی شخصاً بر روند انتخاب زندانیان برای انتقال نظارت داشته است. شاهد دیگری گزارش داد که بسیاری از این موتر ها از زندان خارج شده اند.

من هر روز چند بار در روز کانتینرها را می دیدم که از زندان بیرون می آمدند. این کانتینرهای بزرگ ایرانی بودند به طول بیست یا چهل پا. من مرتب آنها را می دیدم زیرا خانه ای که در آن زندگی می کردیم نزدیک زندان است. آنها را از افرادی که دستگیر کرده بودند پر کردند و شهر را ترک کردند.

مردی تاجیک که در آن زمان در زندان محبوس شده بود، چگونگی دستور دادن زندانیان به موتر ها را شرح داد:

وقتی زندان پر می شد، موتر های کانتینری می آوردند. به سختی می‌توان گفت دقیقا چه کسی را وارد می‌کردند. می‌خواستند مرا بفرستند، اما فریاد زدم: "من پیر و تاجیک هستم، چه کار می‌کنی؟" آن بسیار داغ بود. مردم قبلاً بسیار تشنه بودند. آنها را داخل کردند و درها را بستند. معلوم بود که ده دقیقه زنده نمی مانند. من یک بار دیدم که این اتفاق افتاد. شاید 120 تا 150 مرد داخل بودند.
حداقل در دو مورد، تقریباً همه زندانیان داخل موتر ها در شرایط بیروبار و گرمای بیابان در اثر خفگی جان خود را از دست دادند تا زمانی که موتر ها به شیبرغان، در فاصله سه ساعتی از مزار، رسیدند. یکی از شاهدان موتر ها را در شیبرغان دید:

در شیبرغان، آنها سه کانتینر را به بندری آنخوی، نزدیک زندان آوردند. وقتی دروازه یک موتر را باز کردند، فقط سه نفر زنده بودند. حدود 300 نفر کشته شدند. این سه نفر به زندان منتقل شدند. همه اینها را از [جایی که نشسته بودم] می دیدم. این هفت روز پس از تصاحب بود. کانتینرها حدود بیست فوت طول داشتند. ... می دانم که اجساد زیادی وجود دارد، زیرا طالبان از [کسی که من می شناسم] و سه ترکمن خواستند با آنها به دشت لیلی [یک منطقه بیابانی در خارج از شبرغان] بروند. طالبان نمی خواستند به اجساد دست بزنند بنابراین باربران اجساد را از کانتینرها بیرون آوردند.
از شهادت به دست آمده توسط دیده بان حقوق بشر، مشخص نیست که آیا مرگ زندانیان داخل موتر ها عمدی بوده است یا خیر. بسیاری از موتر های دیگر حداقل اکثریت زندانیان خود را بدون چنین نتیجه ای حمل کردند. در عین حال، استفاده از موترهای کانتینری برای مجازات یا کشتن زندانیان، طبق گزارش‌ها، چندین سابقه در افغانستان دارد. حتی اگر قتل عمدی نبود، شرایط بیروبار و گرمای شدید بر اساس قوانین بین‌المللی بشردوستانه مرسوم به رفتار ظالمانه و غیرانسانی تبدیل می‌شد.

4.    تحریک به خشونت علیه هزاره ها توسط والی نیازی
در روز دوم تسلط طالبان بر مزار، والی تازه منصوب شده، ملا منون نیازی، در مساجد سراسر شهر سخنرانی کرد، گاهی اوقات چندین در یک روز، و تهدید به خشونت علیه هزاره ها در انتقام از کشتن زندانیان طالبان در سال 1997 کرد. انتقاد از آنها به دلیل شیعه بودن و ترغیب آنها به تغییر مذهب، و هشدار به سایر ساکنان که اگر از هزاره ها محافظت کنند آنها نیز مجازات خواهند شد. تقریباً هر شاهدی که پس از روز اول در مزار ماند، یک یا چند مورد از این سخنرانی ها را شنید. در حالی که آنها در برخی جزئیات متفاوت بودند، مضامین یکسان ضد شیعه و ضد هزاره بود و همواره هزاره ها را مسئول کشتارهای سال 1997 می دانستند. این سخنرانی‌ها که توسط بلندپایه‌ترین مقام طالبان در مزار در آن زمان ایراد شد، به وضوح نشان می‌دهد که کشتار و سایر حملات بر هزاره‌ها، اقدامات نیروهای طالبان مرتکب نبوده، بلکه با تایید مقامات طالبان بوده است.

نیازی در یکی از سخنرانی ها گفته بود: "سال گذشته شما بر ما شوریدید و ما را کشتید. از همه خانه هایتان به سمت ما تیراندازی کردید. اکنون ما اینجا هستیم تا با شما مقابله کنیم." او در سخنرانی دیگری گفته است: "هزاره ها مسلمان نیستند، آنها شیعه هستند. آنها کفر هستند. هزاره ها نیروی ما را در اینجا کشتند، و اکنون ما باید هزاره ها را بکشیم." اگرچه او گفته است: "ما هستیم. او به هزاره ها گفت که "اگر وفاداری خود را نشان ندهید، خانه های شما را می سوزانیم و شما را می کشیم. شما یا مسلمان بودن را می پذیرید یا افغانستان را ترک می کنید." او در یک سخنرانی دیگر به هزاره ها هشدار داد که "هر کجا بروید ما شما را می گیریم. اگر بالا رفتید شما را با پاهایتان پایین می کشیم و اگر زیر آن پنهان شوید، شما را با موهایتان بالا می کشیم." به خانواده هایی که از نیازی برای آزادی بستگان بازداشت شده درخواست می کردند، گفته شد که او به جز هزاره ها، هرکسی را آزاد خواهد کرد.

در دانشگاه از نیازی خواسته شد که شناسنامه را در اختیار دانشکده قرار دهد تا بتوانند بدون آزار و اذیت رفت و آمد کنند. او موافقت کرد و نام تمام اعضای هیئت علمی را خواست تا به آنها کارت داده شود. اسامی برای او نوشته شده بود، اما به کسانی که شیعه صدا می کردند کارت داده نمی شد. نیازی همچنین به تهدید کسانی که ممکن است هزاره ها را پنهان کرده باشند اشاره کرد. او در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: "اگر کسی هزاره‌ها را در خانه‌اش مخفی کند، او را نیز می‌برند. کاری که [حزب] وحدت و هزاره‌ها با طالب کردند، ما بدتر کردیم...»

5.    آدم ربایی و تعرض به زنان
اطلاعات جمع آوری شده توسط دیده بان حقوق بشر نشان می دهد که تجاوز به زنان در تسلط طالبان بر مزار شریف نیز دیده می شود. اگرچه طالبان به طور کلی، برخلاف اکثر احزاب مخالف، از تعرض و تجاوز به زنان در طول مبارزات نظامی خود خودداری کرده اند، دیده بان حقوق بشر گزارش های مستمری دریافت کرده است مبنی بر ربوده شدن زنان جوان توسط طالبان از تعدادی از محله های مزاری شریف و اینکه محل نگهداری آنها مشخص نیست. در حالی که به نظر نمی رسد چنین آدم ربایی گسترده باشد، به نظر می رسد محله های خاصی هدف قرار گرفته اند. دیده بان حقوق بشر قادر به یافتن شاهدانی نبود که می خواستند یا قادر به توصیف رویدادهای خاص به تفصیل باشند، اما ما معتقدیم که این اتهامات به اندازه کافی جدی است که توجه ویژه را در هر گونه تحقیقات رسمی در مورد حمله به غیرنظامیان در جریان تصرف مزار شریف جلب کند.

یکی از شاهدان ساکن در کمپ کاماز گفت که برخی از طالبان همزمان با دستگیری مردان، زنان جوان را از کمپ می بردند. او چهار یا پنج دختر را می‌شناخت که از اردوگاه برده شدند، همه در اوایل بیست سالگی. یک شاهد از محله کارته آریانا به دیده بان حقوق بشر گفت که دختران نوجوان را در منطقه دیده است که به داخل موترهای پیجارو طالبان هل داده شده و به مقصد نامعلومی برده می شوند.

یک دانشجوی مرد پزشکی که بیست روز بلافاصله پس از تصاحب در یکی از شفاخانه های شهر کار و زندگی می‌کرد، اظهار داشت که در این مدت یک مورد تجاوز جنسی دیده است. یک زن هزاره که پرستار بود و خواهرش از علی چوپان به شفاخانه رفته بودند.

پرستار حالش خیلی بد بود، معده درد شدیدی داشت. چون شفاخانه پر از طالب بود نتوانستم او را معاینه کنم. این یک روز قبل از جداسازی شفاخانه و گذاشتن زنان در ساختمان کودکان بود. من فقط چند سوال پرسیدم و در نهایت او گفت که توسط طالبان تجاوز شده است. او نگفت کدام یک. ما نمی‌توانستیم با طالبان که در حال تماشا بودند، طولانی صحبت کنیم. من نمی توانستم کار زیادی انجام دهم، فقط به او مسکن دادم.

شاهد دیگری از برخورد با پرستاری که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود و احتمالاً همان زن بود، توضیح داد.

یکی از آشنایان ما هفت هشت روز بعد از تصاحب به خانه ما آمد. او در خانه ما مریض شد چون بیست تابلیت خورده بود تا خودش را بکشد، نمی دانم چه نوع. با پزشکان همسایه تماس گرفتیم که چیزی به او دادند تا شکمش را بشوید. او در علی چوپان زندگی می‌کرد، اما خانواده‌اش در جای دیگری اقامت داشتند و زمانی که طالبان او را گرفتند، برای بررسی خانه برگشته بود. او ابتدا نمی خواست به ما چیزی بگوید، اما بعد گفت که وقتی به خانه آنها رفت، طالبان او را ربودند و با بیست تا بیست و پنج دختر و زن جوان دیگر در خانه ای حبس کردند. هر شب به آنها تجاوز می شد. همه آنها هزاره بودند. او تنها کسی بود که آزاد شد. یکی از طالب ها به او گفت که اکنون حلال شده اند و باید نزد پدر و مادرش در قندهار برود و منتظر بماند تا او بیاید و با او ازدواج کند. پاسپورت و شناسنامه خود را به او داد و به او گفت که به مقر طالبان و از آنجا به قندهار برود، اما او فرار کرد.

مشکلات ذاتی مستندسازی چنین حملاتی علیه زنان بسیار است. پناهجویان مزار شریف در سراسر افغانستان و پاکستان پراکنده شده اند. قربانیان تجاوز بعید است به دنبال مراقبت پزشکی باشند مگر اینکه جراحات آنها شدید باشد. محل نگهداری زنان و دختران ربوده شده هنوز مشخص نیست. قربانیان تجاوز به دلیل شرم و انگی که ممکن است در نتیجه متحمل شوند، اغلب تمایلی به گزارش حملات خود ندارند. و زنان افغانستانی که به ویژه با ناآرامی ها و از دست دادن اعضای خانواده کنار می آیند، ممکن است از نگرانی مضاعف از شناسایی شدن به عنوان قربانیان تجاوز بیم داشته باشند. با این وجود، دیده بان حقوق بشر گزارش های منسجم و قابل اعتمادی از سوء استفاده از زنان دریافت کرد. بنابراین، ما بر نیاز به تحقیقاتی که برای بررسی طیف کامل تخلفات گزارش شده، از جمله خشونت جنسی، آماده شده است، تأکید می کنیم.

6.    بازداشت افرادی که تلاش می کنند ترک کنند
در هفته های اول پس از تسلط مزار، افرادی که می خواستند شهر را ترک کنند به طور معمول در پوسته های بازرسی متوقف می شدند و موترهای را که مقامات طالبان به طور خاص به دنبال هزاره ها می گشتند، بازرسی می کردند. مردان هزاره که در موترها یا موتر ها پیدا شده بودند، بازداشت شدند. مقامات همچنین به دنبال سلاح و تصاویر بودند، زیرا طالبان اینها را ممنوع کرده است. گزارش شده است که در یکی از ایست های بازرسی خارج از مزار، سربازان طالبان از افرادی که در حال فرار بودند سؤال کردند، "چند طالب را در مزار کشتید؟" ظاهراً به قتل های سال 1997 اشاره دارد. آنهایی که توانستند مقامات را متقاعد کنند که هزاره نیستند یا از شهرهای دیگر تذکره دارند، موفق شدند عبور کنند.

پست های بازرسی دیگر که در آن پناهجویان مورد بازجویی قرار گرفتند شامل زابل و قندهار بود. یکی از شاهدان گزارش داد که در زابل، سه مرد از خانواده یک شبه بازداشت شدند تا اینکه خانواده بتوانند مقامات را متقاعد کنند که آنها از غزنی آمده اند. در قندهار، طالبان به خانواده گفتند که نمی توانند به هزاره های مزار یا بامیان اجازه عبور بدهند. برادر شاهد، که بیست و شش ساله بود، به مدت یک هفته همراه با ده تا دوازده هزاره دیگر بازداشت شد. به آنها آب و غذای کمی داده شد، مکرراً با کابل مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به آنها گفته شد که اعتراف کنند که جنگنده هستند. شاهد خانواده های دیگری را می شناخت که بستگانشان در قندهار دستگیر شده بودند و چند هفته بعد هنوز به پاکستان نرسیده بودند.

چندین شاهد از بازداشت در جلال آباد توضیح دادند. یکی از شاهدان اظهار داشت که پدر و برادر شوهرش در جلال آباد دستگیر و سه روز بدون غذا در بازداشت بودند. چندین شاهد شرایط شلوغی را در زندان توصیف کردند که سی تا چهل مرد در یک اتاق نگهداری می شدند.

پناهندگانی که از سپین بولدک در مرز پاکستان عبور می کردند تقریباً همیشه توسط مقامات طالبان مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند. مردانی که در موتر بودند مکررا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و تا زمانی که خانواده به مقامات برای آزادی آنها پرداخت کردند، بازداشت شدند. یکی از شاهدان گفت که طالبان پرسیدند "شما هزاره هستید؟" و سپس آنها را لد و کوب کردند. گفت: ما مثل فوتبال بودیم.

7.    حمله به غیرنظامیان در حال فرار از مزار
با پیشروی طالبان به سمت شمال به سمت مزار شریف در اواسط جولای، غیرنظامیان شروع به ترک شهر کردند و بیشتر آنها به سمت جنوب به سمت کوه‌های هم مرز با منطقه عمدتا هزاره‌نشین مرکز افغانستان به نام هزاره جات حرکت کردند. پس از سقوط شهر شبرغان، در حدود 130 کیلومتری جنوب غربی مزار، در 2 اگست، تعدادی از فرماندهان با خانواده های خود ترک کردند. با این حال، بسیاری از ساکنان باور نداشتند که مزار به این سرعت سقوط خواهد کرد، و با ورود نیروهای طالبان در 8 اگست، مردم شهر تا حد زیادی غافلگیر شدند. در شهر، برخی در موتر یا وسایل نقلیه دیگر اما بسیاری با پای پیاده. به قول یکی از شاهدان، جاده با مردم و ماشین ها «سیاه» بود. بسیاری از خانواده ها پس از رسیدن طالبان در 8 اگست، به محض اینکه می توانستند آنجا را ترک کردند. یکی از شاهدان که با خانواده اش فرار کردند، "یک صف ثابت از مردم از مزار تا تنگی اولی" را توصیف کرد، منطقه ای درست در جنوب مزار در مسیر کوهستان. شاهد دیگری اظهار داشت که جاده به قدری مملو از غیرنظامیان فراری بود که موترها بر روی اجساد کشته شدگان رفتند زیرا راهی برای دور زدن آنها وجود نداشت.

گروهی از نیروهای حزب وحدت که توسط یک منبع آگاه حدود 700 نفر تخمین زده می‌شود، بیشتر جلوتر از جمعیت غیرنظامی حرکت می‌کردند. بنا بر گزارش‌ها، نیروهای حزب وحدت پول نقد و ماشین‌های غیرنظامی را هنگام خروج به سرقت بردند. همچنین گزارش شده است که تعدادی از نیروهای جنبش و جمعیت در این جاده هستند.

برای حداقل دو روز پس از تسلط، این جاده مورد اصابت راکت ها از مواضع طالبان در غرب مزار قرار داشت. یک منبع با دیده‌بان حقوق بشر گفت که به احتمال زیاد پرتابگرهای چند راکتی (BM-21 Grad  تگرگ) که معمولاً به عنوان کاتیوشا شناخته می‌شوند وجود داشته است. شاهدان اظهار داشتند که بمب ها صدها مهمات به اندازه نارنجک را در منطقه وسیعی از جاده پراکنده کردند. شاهدان عینی گفتند که دهکده ها و بازارهای کوچک در کنار جاده نیز در حملات بمب و راکت ویران شدند. در یکی از این رویدادها، شاهدان گفتند که راکت ها به منطقه ای به نام تنگی شادیان در منطقه جنوبی شهر در حدود ساعت 12:00 بعد از ظهر اصابت کرد و حداقل پنجاه کشته برجای گذاشت. موتر ها حامل افراد مورد اصابت قرار گرفتند و یکی از شاهدان گفت که "مردم تکه تکه شده بودند". شاهدی که با رسیدن طالبان بلافاصله آنجا را ترک کرد، به دیده بان حقوق بشر گفت که او و خانواده اش 9 جسد از یک خانواده را که در یک حمله راکتی در جاده کشته شده بودند، از جمله دو زن، سه مرد و چهار کودک کوچک با خود حمل کردند. و آنها را در زمین های کشاورزی در مسیر کوهستان دفن کردند.

بر اساس قوانین بین المللی بشردوستانه، نیروهای نظامی که در جاده عقب نشینی می کردند، یک هدف نظامی قانونی برای نیروهای طالبان بود. بسیاری از نیروها همچنین از موتر های غیرنظامی فرماندهی شده در مزار شریف استفاده می کردند که اگر غیرممکن نبود، شناسایی آنها به عنوان جنگجو را دشوار می کرد. با این حال، نیروهای طالبان نیز موظف بودند که تمام اقدامات احتیاطی را برای خودداری از آسیب رساندن یا کشتن غیرنظامیان انجام دهند. مشخص نیست که چه تعداد غیرنظامی به نسبت جنگجویان در جاده بودند، اما واضح است که صدها غیرنظامی در جاده در حال پرواز بودند که بسیاری از آنها پیاده بودند و از هوا قابل مشاهده بودند. راکت‌ها و بمب‌های خوشه‌ای که ظاهراً در این حملات مورد استفاده قرار می‌گیرند، هر دو سلاح‌های ضدنفر کاملاً نادرست هستند که برای ایجاد حداکثر تعداد تلفات طراحی شده‌اند.

8.    قانون قابل اجرا
نقض حقوق بشر توسط طالبان در جریان تصرف مزار شریف وجدان را تکان می دهد و ابتدایی ترین اصول حقوق بین الملل بشردوستانه را نقض می کند. سوء استفاده های طالبان هم بسیار زیاد و هم بدیهی است که نیاز به فهرست کاملی از تمام استانداردهای حقوقی بین المللی مربوطه دارد که در جریان حمله نقض شده اند. با این حال، مهمتر از همه، اقدامات طالبان مفاد ماده 3 مشترک کنوانسیون ژنو 1949 را نقض می کند، که حداقل قوانین بشردوستانه قابل اعمال برای هر درگیری مسلحانه داخلی را تعیین می کند:

در مورد درگیری مسلحانه که ماهیت بین‌المللی ندارد و در قلمرو یکی از طرف‌های عالی متعاهد رخ می‌دهد، هر یک از طرف‌های درگیر موظفند حداقل مقررات زیر را اعمال کنند:
(1) با افرادی که در خصومت ها شرکت فعالی ندارند، از جمله اعضای نیروهای مسلح که سلاح های خود را زمین گذاشته اند و افرادی که به دلیل بیماری، زخم، بازداشت یا هر علت دیگری در معرض جنگ قرار گرفته اند، در هر شرایطی باید با آنها رفتار انسانی شود.
برای این منظور اعمال زیر در هر زمان و در هر مکان در رابطه با افراد فوق ممنوع بوده و خواهد بود:
(الف) خشونت علیه زندگی و شخص، به ویژه قتل از هر نوع، یا مثله کردن، رفتار ظالمانه و شکنجه.
ب) گروگان گیری؛
ج) توهین به حیثیت شخصی، به ویژه رفتار تحقیرآمیز.
(د) صدور احکام و اجرای اعدام بدون حکم قبلی که توسط دادگاهی که به طور منظم تشکیل شده است، با ارائه کلیه ضمانت های قضایی که توسط مردم متمدن ضروری تشخیص داده شده است.
(2) مجروحان و بیماران باید جمع آوری و مراقبت شوند.
از آنجایی که ماده 3 مشترک کنوانسیون ژنو برای "هر یک از طرفین درگیری" الزام آور است - یعنی هم برای نیروهای دولتی و هم برای نیروهای غیر دولتی الزام آور است - طالبان در حال حاضر در نقض آشکار قوانین بین المللی بشردوستانه ایستاده اند.

حداقل حمایت های ایجاد شده توسط ماده 3 مشترک توسط پروتکل 2 به کنوانسیون ژنو 1949 توسعه و تکمیل شده است که در مورد درگیری های مسلحانه داخلی "که در قلمرو یک طرف متعاهد بین نیروهای مسلح آن و نیروهای مسلح مخالف یا سایر نیروهای مسلح رخ می دهد" اعمال می شود. گروه‌های مسلح سازمان‌دهی‌شده که تحت فرماندهی مسئول، کنترلی بر بخشی از قلمرو خود اعمال می‌کنند تا آنها را قادر به انجام عملیات نظامی پایدار و هماهنگ و اجرای این پروتکل کند.» (ماده 1، 1). پروتکل دوم ضمانت‌های اساسی مندرج در ماده 3 مشترک را تکرار می‌کند و مجموعه‌ای از الزامات اضافی را برای گروه‌های مسلحی که پروتکل در مورد آنها اعمال می‌شود، اضافه می‌کند. در شرایطی که پروتکل 2 مستقیماً اعمال نمی شود، مانند افغانستان که این پروتکل را تصویب نکرده است، رهنمودهای معتبر در مورد اجرای ماده 3 مشترک ارائه می دهد. حداقل ضمانت‌ها را برای تمام افرادی که مستقیماً در جنگ شرکت نمی‌کنند، تعیین کنید. ماده 4 «در هر زمان و مکانی» حداقل اعمال زیر را ممنوع کرده است:

(الف) خشونت علیه جان، سلامتی و رفاه جسمی یا روانی افراد، به ویژه قتل و همچنین رفتارهای ظالمانه مانند شکنجه، مثله کردن یا هر نوع تنبیه بدنی؛
ب) مجازات های دسته جمعی؛
ج) گروگان گیری؛
(د) اقدامات تروریستی؛
(ه) توهین به حیثیت شخصی، به ویژه رفتار تحقیرآمیز و تحقیرآمیز، تجاوز جنسی، فحشا اجباری و هر نوع تعرض ناشایست.
و) برده داری و تجارت برده در تمام اشکال آن.
(ز) غارت؛
(ح) تهدید به ارتکاب هر یک از اعمال فوق.

9. سیاست های اجتماعی سرکوبگر طالبان
اندکی پس از تصرف مزار شریف، طالبان اقداماتی را برای تحمیل سیستم عدالت و قوانین اجتماعی که در دیگر مناطق تحت کنترل خود در افغانستان ایجاد کرده اند، انجام دادند. به زنان دستور داده شده است که بیرون از خانه های خود حرکت نکنند، مگر اینکه کاملاً پوشیده شده و همراه با یک قانون باشد. از خویشاوندان مرد نزدیک و ممنوع الکار شده اند. مدارس دخترانه تعطیل شده اند. شفاخانه ها بر اساس جنسیت از هم جدا هستند و زنان ممکن است توسط پزشکان مرد درمان نشوند. در سایر مناطق افغانستان که این سیاست ها اجرا شده است، عواقب آن برای زنان بسیار سنگین بوده است. زنانی که مسئولیت تغذیه و مراقبت از خانواده های خود را بر عهده دارند، زمانی فقیر می شوند که نه می توانند کار کنند و نه می توانند خانه خود را ترک کنند. زنانی که بدون همراه یا با لباس نامناسب بیرون می‌روند، در محل مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. پناهندگان و کارکنان مراقبت های بهداشتی حوادث زنانی را گزارش کرده اند که به دلیل محرومیت از مراقبت های پزشکی اورژانس جان خود را از دست داده اند.

سیاست های جنسیتی طالبان به طور جدی روابط آنها را با سازمان های امدادی غیردولتی و سازمان ملل متشنج کرده است و برخی گروه ها را به کاهش برنامه ها یا تهدید به لغو کامل کمک های غیر اضطراری سوق داده است.

10. نتیجه
قتل عام در مزار شریف تنها توجه جهان خارج را به خود جلب کرده است و حتی از سوی کشورهایی که در تلاش برای حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه افغانستان نقش داشته اند، خشم اندکی را برانگیخته است. بخشی از این امر به این دلیل است که اطلاعات مربوط به کشتار و بازداشت در مزار شریف به کندی به جهان خارج رسیده است. بازماندگان تنها در اوایل ماه سپتامبر پس از یک سفر سخت و طاقت فرسا از میان کوه های افغانستان شروع به رسیدن به پاکستان کردند. در پاکستان، آنها همچنان در معرض خطر انتقامجویی از سوی طالبان قرار دارند. اکثر آنها که همه چیز خود را در پرواز از مزار از دست داده اند، به عنوان پناهنده در پاکستان با آینده ای تاریک و کمک اندک روبرو هستند.

رویدادهای مزار نمایانگر آخرین فصل در تاریخ قتل های انتقام جویانه افغانستان است. از آنجایی که هر گروهی امتیازات خود را برای استقرار در جنگ طولانی افغانستان دارد، بررسی کامل وقایع مزار شریف اولین گام به سوی شکستن چرخه خشونت خواهد بود.

1 در واقع، تعداد کمی از گروه های بین المللی به دلیل شرایط امنیتی نامطمئن، از سپتامبر 1997 هیچ کارمند خارجی در مزار داشته اند. دعوا بین جناح‌های مختلف و همچنین حوادث راهزنی و اخاذی امری عادی بود. دفاتر سازمان ملل در ماه مه و سپتامبر 1997 غارت شد.

2 گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور افغانستان همراه با یک پزشک قانونی در دسامبر 1997 از مکان های گورهای دسته جمعی بازدید کرد و در گزارش خود به مجمع عمومی توصیه کرد که تحقیقات کامل در مورد قتل ها انجام شود. در ماه مه 1998، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد (UNHCHR) یک ماموریت اکتشافی به این سایت ها فرستاد. آن تیم همچنین قتل عام غیرنظامیان توسط طالبان در منطقه مزار شریف را که در ماه جولای و سپتامبر 1997 و در اطراف میمنه در ژانویه 1998 رخ داد، بررسی کرد. تحقیقات زمانی که حمله ژوئیه آن برنامه ها را متوقف کرد.

3 حتی قبل از سقوط حکومت نجیب الله، جناح های مختلف افغانستانی با یکدیگر جنگیدند. نگاه کنید به دیده بان حقوق بشر، افغانستان: جنگ فراموش شده، نقض حقوق بشر و نقض قوانین جنگ از زمان خروج شوروی (نیویورک، 1991). بارنت روبین، تکه تکه شدن افغانستان: تشکیل دولت و فروپاشی در سیستم بین المللی (نیوهون: انتشارات دانشگاه ییل، 1995).

4 برای یک بحث مفصل در مورد نقش پاکستان در حمایت از طالبان، به آنتونی دیویس، "چگونه طالبان به یک نیروی نظامی تبدیل شدند" در ویلیام مالی، ویرایش، بنیادگرایی دوباره متولد شد مراجعه کنید؟ افغانستان و طالبان (لاهور: کتاب های پیشتاز، 1998).

5 حزب اسلامی و جمعیت اسلامی سال ها قبل از سقوط حکومت نجیب الله نبردهای تلخی داشتند. اینها پس از روی کار آمدن ربانی به عنوان رئیس جمهور در سال 1992 ادامه یافت. اگرچه گلبدین حکمتیار به عنوان نخست وزیر معرفی شد، اما از ورود به کابل خودداری کرد و در عوض شهر را با راکت کوبید. حزب وحدت، جمعیت اسلامی و یک جناح دیگر به نام اتحاد اسلامی عبدالرب الرسول سیاف در کابل با توپخانه جنگیدند. دوستم، یک فرمانده سابق شبه نظامیان که از نجیب الله حمایت کرده بود، در سال 1992 سمت خود را تغییر داد و به هموار کردن راه برای تصرف کابل توسط نیروهای مقاومت در اپریل همان سال کمک کرد. در جنوری 1994 او به نیروهای حکمتیار پیوست تا سعی کنند ربانی را برکنار کنند. در فبروی همان سال، مسعود تلاش حزب وحدت برای تصرف کابل را سرکوب کرد. تا سال 1996، حکمتیار حمایت و اعتبار زیادی را از دست داده بود و تعدادی از فرماندهان حزب اسلامی او به طالبان فرار کرده بودند.

6 مالک در حال انتقام قتل برادرش رسول بود که همراه با پانزده محافظ در 25 جون 1996 در مزار به ضرب گلوله کشته شد. مالک این ترور را به گردن دوستم انداخت. رجوع کنید به آنتونی دیویس، "Taliban Found Lacking when Nation-Building Beckoned"، Jane's Intelligence Review، جلد. 9، شماره 8، 1 مرداد 1376، صص 359-364.

8 طالبان پرچم های سفید را از موترهای خود به اهتزاز در می آورند.

9 این تازیانه ها که یا برای کنترل الاغ ها و اسب ها به کار می روند یا کابل های تعبیه شده هستند، توسط پلیس مذهبی طالبان در وزارت اجرای امر به معروف و نهی از منکر برای مجازات دقیق افرادی که مرتکب تخلف از قانون می شوند استفاده می شود. لباس پوشیدن سختگیرانه یا احکام دیگر.

10 عبدالرب الرسول سیاف، رئیس جناح پشتون اتحاد اسلامی، بنا به گزارش ها، زندانیان هزاره را با بستن آنها در یک ظرف فلزی و سپس ایجاد آتش در اطراف آن، کشت. مالک یک کانتینر از زندانیان طالبان را در رودخانه آمودریا انداخت. در حالی که تأیید حقایق در هر مورد دشوار است، اگر نگوییم غیرممکن است، چنین گزارش‌هایی دارای ارزش گسترده‌ای هستند و وقایع توصیف‌شده به عنوان سابقه و دلیلی برای انتقام تلقی می‌شوند.

‏11 BM-21 Grad یک موتر سنگین است که با یک راکت انداز چهل گلوله نصب شده است که می تواند 40 گلوله راکت 122 میلی متری را در 20 ثانیه شلیک کند. حداکثر برد موشک های 122 میلی متری 15000 متر است. Christopher Foss, ed., Jane's Armor and Artillery 1993-94, (Surrey, U.K.: Jane's Information Group, 1993) pp. 598-9.

12 سیاست اجتماعی طالبان توسط مکتب محافظه‌کار دیوبندی و تفسیر دقیق آن از شریعت یا قوانین اسلامی و برخی از سنت‌های پشتونوالی، قانون قبیله‌ای پشتون‌ها مشخص می‌شود. دیوبندی ها، پیروان یک جنبش اصلاحی قرن هجدهم، روابط نزدیکی با وهابیت دارند، فرقه ای که از حمایت خاندان سلطنتی عربستان برخوردار است. احکام حاکم بر رفتار اجتماعی توسط عمرو بل معروف و ناهی آن ایل منکر یا وزارت اجرای فضیلت و سرکوب بدی ها اجرا می شود که جوخه های هوشیاری آن با ضرب و شتم یا بازداشت متخلفان، مجازات های مختصری را تعیین می کنند. اجرای قانون طالبان برای افغانستانی‌هایی که در مناطق روستایی پشتون نشین جنوب افغانستان زندگی می‌کنند کمتر مشکل بوده است تا برای کسانی که در شهرهایی مانند هرات و کابل هستند، جایی که طالبان احساس امنیت کمتری کرده‌اند و نسبت به مقاومت غیر پشتون‌ها و شهرنشینان نگران بوده‌اند. جمعیت

13 در کابل، مکاتب دخترانه دستور بسته شدن، و مکاتب پسرانه به دلیل ممنوعیت کار معلمان زن و عدم دریافت معاش برای کارمندان باقی مانده، بسته شده است. طالبان در اعمال این سخت گیری ها در قندهار سخت گیری کمتری داشته اند. ، جایی که برخی از مکاتب دخترانه در آن فعالیت می کنند و پزشکان مرد مجاز به درمان بیماران زن تحت تدابیر شدید حفاظتی هستند.

14 برای اطلاعات بیشتر در مورد دسترسی زنان به مراقبت های بهداشتی، به پزشکان برای حقوق بشر، جنگ طالبان علیه زنان (بوستون: اگست 1998) مراجعه کنید. پس از حملات هوایی ایالات متحده در 20 اگست به اردوگاه های آموزشی تروریستی ادعایی در افغانستان و متعاقب آن تیراندازی به دو کارگر سازمان ملل در کابل که یکی از آنها کشته شد، سازمان ملل متحد و تقریباً همه گروه های امدادی کارکنان خود را از کشور تخلیه کردند. در 23 اکتبر، سازمان ملل متحد با شرایطی برای بازگشت کارکنان سازمان ملل متحد، از جمله تضمین های امنیتی صریح و تعهد به تحقیق در مورد حمله به کارکنان سازمان ملل و کشته شدن مقامات ایرانی در جریان حمله به مزار شریف، موافقت کرد.

بربریت طالبان؛ قتل عام سال 1998 « طاعون» افغانستانی های متعلق به مردم هزاره
بیشتر بخوانید:
http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01680

شهر کابل امروز شاهد ۳ انفجار بود
بیشتر بخوانید:
http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01672

کابل شاهد افزایش خشونت با ۱۰۵ کشته و زخمی در سه روز گذشته است بیشتر بخوانید: http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01670
داعش مسئولیت انفجار های کابل را بر عهده گرفت بیشتر بخوانید:
‏http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01664
وقوع انفجار در پل سوخته در غرب کابل بیشتر بخوانید: http://oralmagazine.org/post?subcat=featured&id=01662
وقوع دو‌ انفجار  در غرب کابل بیشتر بخوانید: http://oralmagazine.org/post?subcat=featured&id=01658 
طالبان در بلخ پرچم های عزاداران عاشورا را از مکان های عمومی جمع آوری کردند بیشتر بخوانید: ‏http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01657
واکنش ها نسبت به انفجار در قلعه شهاده در کابل بیشتر بخوانید: http://oralmagazine.org/post?subcat=reports&id=01659 طالبان استفاده از تقویم هجری قمری را اجباری و ضروری می‌دانند. بیشتر بخوانید: http://oralmagazine.org/post?subcat=featured&id=01655 حمله‌ در قلعه شهاده ادامه سریال تاریخی هزاره‌ کشی است؟ بیشتر بخوانید: ‏http://oralmagazine.org/post?subcat=social&id=01660
حمله‌ در قلعه شهاده ادامه سریال تاریخی هزاره‌ کشی است؟ بیشتر بخوانید: ‏http://oralmagazine.org/post?subcat=social&id=01660

مطالب بیشتری در این بخش