_95593.jpeg)
_95593.jpeg)
زلمی خلیلزاد: رهبران افغانستان میتوانستند مانند مقامات اوکراین مقاومت کنند ـ مجلهی اورال
«مرد طالبان در واشنگتن»، زلمی خلیلزاد نماینده پیشین آمریکا در امور صلح افغانستان در تازهترین مصاحبهاش گفته است حکومت پیشین و مردم افغانستان میتوانستند مثل اکراین مقاومت کنند.
خلیلزاد این اظهارات را در مصاحبهای با بیبیسی فارسی مطرح کرده است. او در این گفتوگو که دوشنبه شب، ۹ حوت همزمان با دو سالگی توافقنامهی دوحه منتشر شد، گفته است که جنگ آمریکا در افغانستان «خوب» پیش نمیرفت و واشنگتن تصمیم به خروج از این کشور گرفت.
نماینده پیشین آمریکا گفته است ما تصمیم داشتیم تا براساس یک توافقنامه از افغانستان خارج شود که تفاهمنامه دوحه چنین شد اما طالبان و حکومت افغانستان نتوانستند به یک توافق دست پیدا کنند.
خلیلزاد تاکید کرده است که حکومت غنی مذاکرات را جدی نمیگرفت و وقت کشی میکرد تا یک تغییر سیاسی در آمریکا به وجود بیاید تا این کشور پالیسیاش را تغییر دهد که چنین نشد و حکومت افغانستان سقوط کرد و حکومت طالبان دوباره روی کار آمد.
خروج بیرویه امریکا از افغانستان باعث شد تا در سطح بینالملل حیثیت آمریکا را لطمه بزند و بایدن رییس جمهور آمریکا نیز از این تصمیماش در سطح کشورش محبوبیت خود را از دست داد.
در حقیقت در طی بیست سال گذشته و از نخستین روزهای سقوط حکومت سیاه طالبان در افغانستان، زلمی خلیلزاد پیشاپیش شماری از نژادگرایانی افغان در پی حفاظت و تأمین سلطهی قومی در افغانستان آستین بالا زدند و با فریب و توطیه و ریا قدم به قدم گروه طالبان را یاری و احیایی مجدد نمودند.
Thomas Joscelyn یکی از کسانی است که در مورد لابیگری خلیلزاد برای طالبان چنین نوشته است: زلمی خلیلزاد افغانستانیها را مسئول شکستهای ناشی از معاملهاش با طالبان میداند.
زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین ویژه ایالات متحده در امور صلح افغانستان، در رسانهها حضور دارد. همانطور که تا به حال برای همه باید روشن باشد، دیپلماسی نوکرانه خلیلزاد به هموار کردن راه برای پیروزی سریع طالبان به سرنگونی نظام قبلی افغانستان کمک کرد. با این وجود خلیل زاد سعی میکند از رکورد خود دفاع کند. استدلالهای او پراگنده و خودخواهانه است.
ابتدا توجه کنیم که خلیلزاد در ۲۴ اکتبر در جریان حضور در شبکه CBS News Face the Nation چه گفت.
نخست، خلیلزاد تلاش کرد تا اشرف غنی، رئیس جمهور تبعیدی افغانستان را به دلیل ناتوانی در دستیابی به "توافق سیاسی" با طالبان سرزنش کند. دوره تصدی غنی یک شکست بی چون و چرا بود و تعداد کمی از او دفاع خواهند کرد. اما این ادعا که غنی کلید صلح را در دست داشت، بی معنی است. طالبان هرگز علاقه ای به سازش سیاسی نداشتند. رهبران این گروه بارها تصریح کردند که برای احیای امارت اسلامی خود در افغانستان، همان رژیم توتالیتری که در اواخر سال ۲۰۰۱ سرنگون شد بود، جهاد می کنند. این وظیفه مقدسی برای جهادیها و انگیزه اصلی جنگ ۲۰ ساله آنها بود.
طالبان هدف سیاسی نهایی خود را پنهان نکردند. طالبان بارها در توافقنامه ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ با ایالات متحده آمریکا خود را "امارت اسلامی افغانستان" نامیدند. اما این مذاکره و توافق مانع از اصرار طالبان نشد که آن را «امارت اسلامی افغانستان» بنامند. خلیل زاد به هر حال این معامله را انجام داد و این یک تحفه به طالبان بود.
واقعیت ساده موضوع این است: «توافق سیاسی» وجود نداشت. طالبان برای پیروزی کامل میجنگید - دقیقاً همانطور که امسال انجام شد. هیچ سناریوی خلاف واقع معتبری وجود ندارد که در آن غنی یا هر مقام دیگر افغانی بتواند جهادگران را متقاعد کند که به چیزی کمتر از احیای حکومت خودکامه خود بسنده کنند. بنابراین، داستان خلیلزاد بر یک فرضیه کاملاً ناصادقانه استوار است.
خلیلزاد مدعی است که وزارت امور خارجه باید «رییس جمهور غنی را شدیدتر تحت فشار قرار میداد»، گویی که ناکامی در دستیابی به یک سازش از طریق مذاکره، تقصیر کابل بوده است. چگونه این کار را می کرد؟ ایالات متحده بین ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ زمانی که خلیلزاد به طالبان در دوحه تسلیم شد، تا ۱۵ اگست ۲۰۲۱، زمانی که جهادگرایان کشور را به دست گرفتند، چطور می شد افغانستانیها را مجبور کرد تا برای تساوی بجنگند.
ایالات متحده همچنان اصرار داشت که "هیچ راه حل نظامی" برای جنگ وجود ندارد و چشم انداز یک راه حل سیاسی خیالی را تصور میکرد، حتی در حالی که طالبان و القاعده برای پیروزی میجنگیدند.
در واقع، دیپلماسی مطیع خلیلزاد به مردان طالبان در جنگ در همان دوره زمانی کمک کرد. به یاد داشته باشید: غنی و نمایندگانش از مذاکرات خلیلزاد با طالبان کنار گذاشته شدند. با این وجود، حکومت غنی با آزادی ۵۰۰۰ زندانی طالبان از زندانهای افغانستان، به فشارهایی که خلیلزاد بر آن وارد کرد، تن داد.
علیرغم تضمینهای احتمالی طالبان مبنی بر اینکه این جنگجویان از جنگ بیرون خواهند ماند، برخی از جهادگران تازه آزاد شده بلافاصله به میدان جنگ بازگشتند و به برادران خود برای سرنگونی دولت افغانستان کمک کردند. طالبان و القاعده میتوانند از خلیلزاد به خاطر این افزایش نیروی انسانی تشکر کنند.
همانطور که سوزانا جورج از واشنگتن پست گزارش داده است، معامله دوجانبه خلیل زاد با طالبان از جهات دیگر نیز نابودی ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان را تسریع کرده است.
توافق خلیلزاد بسیاری از اعضای نیروهای افغانستان را "تضعیف" کرد و نشان داد که طالبان در حال بازگشت به قدرت هستند. مطمئناً، بسیاری از مشکلات دیگر وجود داشت، از فساد اداری گرفته تا رهبری ضعیف افغانستان. اما پس از توافق خلیلزاد، بسیاری از فرماندهان افغانستانی تصمیم گرفتند به جای خطر شکست در یک نبرد همهجانبه، با جهادگرایان معامله کنند. ما میتوانیم از افغاننستانی ها انتقاد کنیم که نتوانستند بیشتر دفاع کنند، اما شکست آنها در چارچوب دیپلماسی خلیلزاد اتفاق افتاد.
غنی یک رهبر بی عیب نبود. اما این امر ایالات متحده را که قرار بود قدرت واقعی در جنگ باشد، تبرئه نمیکند. و خود خلیلزاد مستحق بسیاری از سرزنش برای نحوه نمایش پایان بازی است.
عجیب است که خلیلزاد به هیچ وجه طالبان را سرزنش نمیکند. عجیب نیست؟ طالبان با وجود درخواستهای متعدد کابل، حتی با آتشبس موافقت نکردند و هرگز قصدی برای ورود به مذاکرات صلح معنادار نداشتند.
اما هرگونه انتقاد کننده از طالبان، توسط خلیلزاد سخت تحت فشار قرار میگرفت. در عین حال، او همچنان تاکیدهای ضد تروریسم احتمالی طالبان را تضمین میکند.
خلیلزاد بار دیگر طالبان را بهعنوان شریک بالفعل ضد تروریسم آمریکا تأیید کرد و گفت: «ما متقاعد شدهایم که اجازه نمیدهند، آنها اجازه طراحی و برنامهریزی عملیاتهای القاعده علیه ایالات متحده را نمیدهند.»
این "ما" کیست؟
ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک، اخیراً در مقابل کنگره شهادت داد که طالبان به هیچ یک از تضمین های ادعایی ضد تروریسم خود عمل نکرده است. نه بک نفر عادی بلکه، مارک میلی شهادت داد: «شاید مهمتر از همه برای امنیت ملی ایالات متحده، طالبان هرگز القاعده را کنار نگذاشته و یا وابستگی آن را با آنها قطع نکرده است.
پس از اینکه مارگارت برنان از Face the Nation به این موضوع اشاره کرد، خلیل زاد تنها پذیرفت که ایالات متحده «باید» طالبان را «برای انجام بیشتر تعهدات خود در مورد موضوع تروریسم» تحت فشار قرار بدهند. اما او با این وجود این را به نظر میرساند که گویی طالبان به نوعی به وعدههای ضدتروریستی خود پایبند هستند. اما خلیلزاد مدرکی برای اثبات این ادعای خود ارائه نکرده است.
در واقع، وقتی برنان از خلیلزاد پرسید که آیا ایمن الظواهری، رهبر جهانی القاعده، در حال حاضر در افغانستان اقامت دارد، او فقط میتوانست این پاسخ ضعیف را ارائه دهد: «نمیدانم طالبان این را میدانند یا خیر. طالبانی که من با آنها برخورد کردم، به من گفتند که نمیدانند او کجاست.»
و این برای خلیلزاد کافی بود. در همین حال، شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد القاعده به فعالیت خود در سراسر افغانستان ادامه می دهد و همچنان با طالبان در هم تنیده است، در حالی که مبلغان طالبان در مورد حضور القاعده دروغ میگویند و آمریکا را مسئول هواپیماربایی ۱۱ سپتامبر میدانند.
خلیل زاد تلاش میکند این واقعیت را که طالبان پس از امضای توافق دوحه هیچ آمریکایی را نکشتهاند را برجسته کند. اما این یک دستاورد دیپلماتیک نبود. طالبان همیشه مایل بود که به نیروهای ایالات متحده و ناتو اجازه عقب نشینی بدهند. به عنوان مثال، خلیلزاد درباره تاریخ عقب نشینی ۱ می ۲۰۲۱ مذاکره کرد. پس از اینکه دولت بایدن این تاریخ را از دست داد، طالبان از حمله به نیروهای آمریکایی خودداری کردند، زیرا جهادی ها فهمیده بودند که ایالات متحده و متحدانش هنوز در حال خروج هستند. در مورد شرایط حمله داعش در خارج از فرودگاه کابل که در ماه اگست ۱۳ سرباز آمریکایی کشته شدند، تردیدهایی وجود دارد. این احتمال وجود دارد که طالبان به بمبگذار انتحاری اجازه داده باشد که کار خود را انجام دهد. اما در بیشتر موارد، حتی زمانی که دولت بایدن هزاران نیرو را برای مدیریت یک عقبنشینی آشفته وارد آن کشور کرد، طالبان کارزاری علیه نیروهای آمریکایی ترتیب ندادند. طالبان و القاعده میتوانستند به راحتی این کار را انجام دهند، اما آنها به تماشای خروج ایالات متحده راضی بودند، زیرا میدانستند که بالاخره کشور را تسخیر کردهاند. ایالات متحده برای خروج نیروهایش از آن کشور به یک تکه کاغذ بی ارزش نیاز نداشت.
نقش زلمی خلیلزاد در این ماجرای متأسفانه سالها مورد بحث قرار خواهد گرفت. خلیل زاد به قربانی کردن دیگران ادامه خواهد داد، اما هیچ کس نباید بهانههای او را بپذیرد. تنها احزابی که باید از خلیلزاد به خاطر خدماتش تشکر کنند، طالبان و القاعده هستند.