محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

افغانستان و ایران به دنبال بهبود روابط دوجانبه هستند افغانستان و ایران به دنبال بهبود روابط دوجانبه هستند

افغانستان و ایران به دنبال بهبود روابط دوجانبه هستند

وزارت مالیه افغانستان اعلام کرد که افغانستان و ایران کمیته‌های متعددی را برای گسترش همکاری‌های اقتصادی، کشاورزی، راه‌آهن، تجارت و سرمایه‌گذاری بین دو کشور ایجاد کرده‌اند. به گزارش طلوع نیوز، کمیته های بین دو کشور در دیدار حسن کاظمی قمی نماینده ویژه جمهوری اسلامی ایران در امور افغانستان با اعضای گروه افراطی طالبان در افغانستان تشکیل شد.

بر اساس این گزارش، در این دیدار بر سر شرایط بسیاری از جمله صادرات نفت و آرد به افغانستان توافق شد. علاوه بر این، همچنین تصمیم گرفته شد که نمایندگانی از هر دو کشور منصوب شوند. دیگر شرایط مورد توافق مشترک افغانستان و ایران شامل بررسی پروژه راه آهن خواف - هرات بود.

این رسانه اعلام کرد که ایران و چین خط آهن هرات - مزار و واخان - کاشغر را ساخته و تامین مالی خواهند کرد. سایر شرایط شامل سرمایه گذاری در بخش زراعت، ایجاد اتاق بازرگانی مشترک بین افغانستان و ایران، ویزا برای تاجران و سرمایه گذاران، رسیدگی به درگیری های سوخت و غیره است.

طلوع نیوز به نقل از سخنگوی وزارت مالیه افغانستان می گوید: "بیشتر چالش های تجاری ما در ایران بیشتر بود، وقتی تاجران ما کالاها را می خرند، به موقع رسیدگی نمی شود."

در همین حال، نورالدین عزیزی از حکومت افراطی طالبان گفت که این کشور در حال کار روی افزایش صادرات به ایران است. کمیته های مورد توافق در بخش های بازرگانی، معدن، بانکداری، گمرک و فرهنگی همین اکنون فعالیت های خود را آغاز کرده اند. افغانستان برای کالا و سوخت بیشتر به ایران وابسته است. بر اساس این گزارش، اقتصاددانان بر این باورند که ایجاد کمیته های مشترک پتانسیل بهبود اقتصاد جنگ زده افغانستان را دارد.

واردات افغانستان از ایران
واردات افغانستان از ایران تا آغاز ۲۰۲۱ به حدود "چهار میلیارد دلار" رسیده بود و میزان صادرات افغانستان به ایران تنها بین ۴۰ الی ۵۰ میلیون دلار بوده است.

اندکی قبل از سلطه طالبان، در جلسه آنلاین میان مسؤلان اتاق تجارت و سرمایه‌گذاری افغانستان و ایران، مسئولان ایرانی در این جلسه گفته‌ بودند  که "طبع مصرفی" در افغانستان با ذائقه ایرانی‌ها مشابه است و افغانستان از نظر اقتصادی یک شریک خوب برای ایران است.

سایت اتاق تجارت و صنایع افغانستان به نقل از مظفر علی‌خانی، دبیرکل اتاق مشترک ایران و افغانستان از این جلسه آورده که "ایران تا مرز چهارمیلیارد دالر به افغانستان صادرات داشته در حالی که تنها بین ۴۰ الی ۵۰ میلیون دالر، افغانستان به کشور ایران صادرات داشته است."

نهادهای مختلف دو کشور آمارهای متفاوت ازارزش صادرات ایران به افغانستان ارایه کرده اند، اما آنچه در همه آمارها مشترک است این‌که در سال‌های ایران جایگاه نخست صادرات کالا به افغانستان را داشته است.

سایت اتاق بازرگانی ایران در گزارشی از این جلسه آنلاین از سید حسین سلیمی، رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و افغانستان نقل کرده که با بهره‌گیری از ظرفیت‌های کشور افغانستان، می‌توان بسیاری از صنایع نیمه فعال کشور را فعال کرد.

کالاهای صادراتی ایران به افغانستان گفته که "کفش، فرش ماشینی، محصولات چرمی و مواد غذایی بیشترین حجم صادرات ما به افغانستان را تشکیل می‌دهد چون طبع مصرفی برادران افغانستانی با ذائقه ایرانی‌ها مشابه است."

آقای سلیمی درباره مشکلات تجارت با افغانستان گفت: مهم‌ترین مشکل ما تبادلات بانکی است. در حال حاضر موضوع تهاتر کالا به کالا تا زمان برقراری تبادلات بانکی به‌عنوان راه‌حل مؤثر مطرح‌شده است. از سوی دیگر افغان‌ها نیز مشکلاتی همچون صدور ویزا، تأمین ارز و اخذ اقامت ایران دارند که باید برای رفع آن تلاش کنیم.

آقای سلیمی گفته که "ایران ۳ میلیارد دلار صادرات به افغانستان دارد و رقبایی از چین، پاکستان و ترکیه نیز به این بازار ورود کرده‌اند؛ اما اگر در جهت حفظ این بازار تلاش نکنیم، بازار به رقبا واگذار خواهد شد."

در این جلسه، فرزاد مهرانی، مدیر امور اتاق‌ها و شوراهای مشترک اتاق ایران نیز گفته که بازار افغانستان این مزیت را دارد که رقبای خارجی در آن کمتر فعالیت می‌کنند، و "ما آمادگی داریم تا هم ازنظر حجم کالا و هم خدمات، صادرات خود به افغانستان را افزایش دهیم."

به گزارش ایرنا،  عباس خالقی‌تبار، مدیر کل دفتر خدمات اطلاعات تجاری سازمان توسعه تجارت ایران گفته بود که "۶.۷ درصد از ارزش صادرات غیر نفتی" ایران به افغانستان است.

سال گذشته، اداره آمار افغانستان کل واردات افغانستان را در سال ۸.۳ میلیارد دلار اعلام کرد بود و گفته بود که بعد از ایران، کشورهای که بیشترین صادارات را به افغانستان دارند، به ترتیب عبارتند از چین و پاکستان و بعد از آن کشورهای ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان نیز هرکدام سالانه حدود ۵۰۰ الی ۴۰۰ میلیون دلار به افغانستان صادرات داشتند.

کرزی با نماینده ایران در کابل دیدار کرد

حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان روز چهارشنبه 17 نوامبر با فرستاده ویژه ایران در افغانستان دیدار کرد. به گزارش طلوع نیوز، حسن کاظمی قمی، فرستاده جمهوری اسلامی ایران، کرزی در مورد روابط ایران و افغانستان تبادل نظر کرد. قابل ذکر است، اوایل این هفته، فرستاده ویژه ایران در افغانستان با ملا عبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران حکومت افراطی طالبان و سرپرست معاونت نخست وزیر نیز دیدار کرد.

در همین حال، سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران با اشاره به اینکه ایران حمایت خود از شهروندان افغانستانی را متوقف نخواهد کرد، گفت که جامعه جهانی خواستار تشکیل دولت فراگیر در افغانستان است.

حامد کرزی و دریافت پول از ایران

حامد کرزی، در مقام رئیس جمهوری افغانستان، اذعان کرده بود که رئیس دفتر او از جمهوری اسلامی سالانه مبالغی پول دریافت کرده است. آقای کرزی همزمان یادآور شده بود  که این کار با شفافیت کامل انجام گرفته و جنبه کمک رسمی داشته است.

گفته های آقای کرزی در این زمینه، واکنش به گزارشی در روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» انتشار یافت بود که در آن گفته شده بود: جمهوری اسلامی به «عمر داوودزَی»، سفیر پیشین کابل در تهران، و رئیس کنونی دفتر حامد کرزی، «کیسه، کیسه پول نقد» داده است تا تعهد او به تبلیغ منافع ایران در افغانستان را تضمین کند.

نیویورک تایمز  از قول ایرانیان و افغان هایی که نام آن ها را محفوظ نگاه داشته است، نوشته بود: مبالغی که جمهوری اسلامی به «عمر داوودزی» داده، برای پرداخت به نمایندگان مجلس قانونگذاری، رهبران قبیله یی و حتی «طالبان» افغان بوده است تا وفاداریشان به حکومت تهران خریداری شود.

حامد کرزی گفته بود که جمهوری اسلامی سالانه ۷۰۰ هزار تا ۹۷۵ هزار دلار، برای هزینه های رسمی دفتر ریاست جمهوری افغانستان، به او کمک می کرده است.

آقای کرزی در طی یک کنفرانسی خبری، همچنین گفت بود که چون افغانستان درآمدی ندارد، بسیاری از دولت های دوست کابل به او یاری های مالی میر سانند.

علی اکبر صالحی

علی اکبر صالحی وزیر خارجه سابق ایران می‌گوید که گروه طالبان یکپارچه نیست: “ رقابت درون پوسته قدرت میان دُرّانی‌ها و غلجایی‌ها، به تعبیری مشرقی‌ها و جنوبی‌ها یا به بیانی دیگر تفکر «ملا برادری» و «ملا حقانی» نزد همه مشهود و توام با خشونت‌ورزی عریان است.”

صالحی می گوید که حکومتِ برآمده طالبان علی‌الظاهر یکپارچه‌ترین ترکیب قومی - سیاسی جامعه پشتون را برای این کشور طی نیم‌قرن اخیر نمایندگی می‌کند، اما این رقابت وجود دارد.

پیش از این نیز یک دیپلومات قطر و همچنین یک عضو انستیتوت مطالعات خاورمیانه واشنگتن از رقابت، تفرقه و اختلاف بین گروه طالبان خبر داده بودند. طالبان اما این را شایعه می‌داند و می‌گوید هیچ اختلاف و رقابتی بین اعضای این گروه نیست.

آقای صالحی به روزنامه شرق ایران گفت رقابت در بین طالبان سبب شده حکومت‌شان دچار آشفتگی شود.

او برای اثبات این ادعا می‌گوید دستورالعمل‌های پیاپی برای اجتناب از اقدامات خودسرانه از سوی نیروهای طالبان که توسط والیان و فرماندهان آن‌ها صادر می‌شود یا انجام عملیات خشونت‌بار تروریستی انتحاری‌ها از سوی آنچه داعش نام گرفته است، نشان از فروریختن همان قوه به ظاهر یکپارچه قومی - سیاسی آن بخش از جامعه پشتون‌تبارها دارد که قدرت سیاسی را در قبضه گرفته‌اند.

وزیر خارجه سابق ایران در قسمتی دیگر از صحبت‌های خود به سقوط کابل اشاره کرده و گفته است “ برای طالبان، کابل نه به جنگ سقوط کرد و نه بر اساس یک صلح و تفاهم، دولتیان سابق هم نه مقاومت کردند و نه زانو زدند؛ قدرت در افغانستان رها ماند و آن‌که بر اریکه ارگ نشسته، اکنون فهمیده عنان قدرت را در دست ندارد.”

صالحی در ادامه می گوید: “به‌این‌ترتیب از اتفاقات اخیر چندان شوکه نشدید؛ زیرا درباره افغانستان هم این رهیافت وجود داشت که آمریکا در حال بازنگری سیاست خود نسبت به افغانستان است؛ بنابراین بعید و غریب نمی‌دانستید که تحولی مانند انتقال قدرت به طالبان صورت گیرد؟

به این نکته باید توجه داشت که آمریکا معمولا نگاه آرمانی در سیاست خارجی خود ندارد. از این‌رو صرفا بر اساس یافته‌ها و داده‌ها تحلیل می‌کند، بر اساس واقعیات سیاست خود را تصحیح می‌کند یا تغییر می‌دهد و در نهایت بر اساس منافعش عمل می‌کند. طبعا بر اساس چنین ملاحظاتی، وقتی تصمیم دارد از منافع کلانش حفاظت کند، ضروری نمی‌داند بی‌جهت هزینه‌های یک نبرد پایان‌ناپذیر را بر اقتصاد ملی خود تحمیل کند. در کنار این اصول باید پذیرفت حضور دائمی آمریکا در افغانستان نه‌تنها پرهزینه بود، بلکه توجیه آسیب‌پذیری بیشتر آمریکا نیز شده بود. در حقیقت جدا از هزینه‌های سنگین حمایت از دولت‌های نه‌چندان موفقی که پس از سال 2001 در این کشور بر سر کار آمده بودند، آمریکا در افغانستان وارد نبرد با شبکه‌هایی شده بود که برخی خاستگاه سیاسی نداشتند و صرفا در چارچوب منافع خود در زمینه مواد مخدر یا مهاجرت‌های غیرقانونی، تسویه‌حساب‌های قومی‌ـ‌طائفی و... عمل می‌کردند. این وضعیت اثر مخربی را بر شرایط افغانستان گذاشته بود که اگرچه مجالی نیست به تفصیل درباره یک‌یک این موارد سخن گفت و از تداخل منافع کشورهای نفت‌خیز و... یاد کرد، اما مناسب است به یک نمونه اشاره شود؛ رقابت منطقه‌ای پاکستان و هند. این‌گونه رقابت یک متحد سنتی و یک دوست هم‌پیمان آمریکا در صحنه داخلی افغانستان شرایطی را به وجود آورده بود که هم از قدرت اثرگذاری آمریکا می‌کاست و هم بر دامنه مشکلات امنیتی که آمریکا مسئول آن شده بود، می‌افزود. با این‌ مقدمات، در شرایطی که آمریکا مصمم به خروج شده بود، دولت مرکزی در کابل هیچ‌گونه باور نداشت که اقتدارش نسبی و تابع سیاست خارجی است؛ بنابراین در مذاکرات صلح به این فاکتور توجه نشان نمی‌داد و رئیس‌جمهور سابق متوهمانه می‌کوشید بازی سیاست داخلی خود را در میز مذاکره صلح نیز شبیه‌سازی کند. در آن سوی مذاکره، طالبان هم چون تصوری از تخلیه ناگهانی آمریکا نداشت، در مذاکره صلح نه بر بنیان واقعیت‌های جدید و عینی، بلکه بر پایه همان اصل معروف تکان‌دادن شاخه زیتون و شلیک از اسلحه عمل می‌کرد. وقتی این دو طرف اصلی دریافتند واقعیت چیز دیگری است، نه در انبان دولتیان حصه‌ای مانده بود که برای جذب طالبان هزینه کند و نه در چنته طالبان شاخه زیتون و سلاحی باقی بود که بازگشت خود به قدرت را متأثر از یکی از آن دو سیاست و حاصل «پیروزی در جنگ» یا «توافق بر سر صلح» برشمارد.

آنچه روی داد، بسیار مهم و درخور توجه است. برای طالبان، کابل نه به جنگ سقوط کرد و نه بر اساس یک صلح و تفاهم پذیرای قدرت تازه آنان شد و برای دولتیان سابق ـ‌به‌ویژه با تصمیم به مقاومت در پنجشیرـ کابل نه مقاومت کرد و نه زانو زد. قدرت در افغانستان رها ماند و آن که بر اریکه ارگ نشسته، اکنون فهمیده عنان قدرت را در دست ندارد. بنابراین اکنون داعش یک‌تنه تبدیل به نماد بحران مشروعیت‌نمایی طالبان حاکم شده است که هم در درون بسته قدرت خود اختلاف دارند و هم در سطح میدانی با نیروهای فرمان‌گریزی روبه‌رو شده‌اند که در لوای طالبان خودانگیخته عمل می‌کنند. کودتایی شکل گرفت و بخشی از نیروی عمل‌کننده طالبان وارد کابل شد؛ امری که با سنت افغانستان تناسب ندارد. چون اشغالگر قدرت را منتقل نکرد، توافقی هم بر سر صلح شکل نگرفت و بنابراین مشروعیت داخلی و پذیرش بین‌المللی برای حاکمان تازه چالشی بزرگ را رقم زده است. به یک سخن، «رونده درمانده‌ای گریخت و آمده‌ای از سر درماندگی رسید». طالبان که مجال تدوین سیاست و برنامه‌ای برای دوره استیلا بر قدرت را نداشت، میراث یک دولت ورشکسته به همراه عدم کسب حمایت بین‌المللی را هم‌زمان بر دوش گرفته و می‌برد. از این‌رو، مشکل طالبان صرفا کسب مشروعیت بین‌المللی نیست، بلکه حتی جلب حمایت نسبی اقشار متنوع جامعه افغانستان، چه در قالب سنتی آن، لویی جرگه، یا در اشکال مدرن آن همچون انتخابات، اسباب دغدغه جدی دولتمردان طالبان شده است.

مجموعه این شرایط سبب شد طالبان به‌عنوان یک نظام برآمده فاقد دستور سیاسی در داخل و پذیرش سیاسی در خارج بماند. این تحول و جابه‌جایی قدرت کاملا «ناخواسته» گریبان دو طرف را گرفت. تنش‌های داخلی خود هیئت‌مدیره طالبان در هفته‌های نخست پس از کسب قدرت را باید به منزله کودتاهای پیاپی دانست که هنوز نتوانسته است چهره و ترکیب واقعی طالبان را نشان دهد و چه‌بسا کماکان نیز ادامه داشته باشد. اما درباره «خواسته»‌بودن این تحولات برای آمریکا تردید کمتری دارم. به‌واقع بخش تصمیم‌گیر در هیئت حاکمه آمریکا خواستار آن بود که از افغانستان خارج شود و در نظر داشت شرایط ناپایدارتری را ایجاد کند که هزینه‌های تازه‌ای را متوجه رقبای آسیای‌اش کند. بی‌ثباتی در افغانستان فقط دامن‌گیر مردم آن کشور نخواهد شد، بلکه اثرات و عوارض آن به‌زودی عمدتا در کشمیر هند، ترکستان شرقی چین، پختون‌خواه و وزیرستان پاکستان، مرزهای جنوبی آسیای مرکزی همچون وادی زرافشان و فرغانه و به‌تبع آن روسیه و... در اشکال متنوعی از اسلام‌گرایی، ناسیونالیسم، قوم‌گرایی غیرمنعطف و از همه خطرناک‌تر «خلافت‌پنداری» بروز پیدا خواهند کرد؛ امری که در مسیر پیشرفت و توسعه اقتصادی همه رقبای آسیایی آمریکا اثر وضعی می‌گذارد و هزینه‌های امنیتی کشورهای منطقه اعم از دوستان و متحدان تا منتقدان و دشمنان آمریکا را به‌شدت افزایش می‌دهد. طبیعی است با این ارزیابی باید هم‌سخن با شما به راهی برای «برون‌رفت» و ناکام‌گذاشتن این سیاست اندیشید. اکنون به نظر چنین می‌رسد که دیگر نمی‌توان با تظاهرات و توصیه‌ها درباره مسائل افغانستان سخن گفت.

در مقیاس ملی باید ایده‌های خلاقانه و ابتکارات همه‌جانبه‌ای را به کار بست تا در دل واقعیت به الگوی قابل‌قبولی دست یافت که کمکی باشد برای گذار از این دوران پُربحران برای افغانستان. در این زمینه باید پیشگام آن شد که همه اقوام و شعبات جامعه افغانستان برای «مشارکت در آینده کشورشان» سهم گیرند، آن‌هم سهم سیاسی. البته باید توجه داشت که حکومتِ برآمده طالبان علی‌الظاهر یکپارچه‌ترین ترکیب قومی_سیاسی جامعه پشتون را برای این کشور طی نیم‌قرن اخیر نمایندگی می‌کند. با این‌همه، رقابت سخت درون پوسته قدرت میان دُرّانی‌ها و غلجایی‌های، به تعبیری مشرقی‌ها و جنوبی‌ها یا به بیانی دیگر تفکر «ملا برادری» و «ملا حقانی» نزد همه مشهود و توأم با خشونت‌ورزیِ عریان است. سرریز چنین وضعیتی سبب شده به‌همان میزان که «ساختار» چندپارچه شود، «سازمان» حکومت هم دچار آشفتگی شود. در این زمینه دستورالعمل‌های پیاپی برای اجتناب از اقدامات خودسرانه از سوی نیروهای طالبان که توسط والیان و فرماندهان آنها صادر می‌شود یا انجام عملیات خشونت‌بار تروریستی انتحاری‌ها از سوی آنچه داعش نام گرفته است، نشان از فروریختن همان قوه به ظاهر یکپارچه قومی_سیاسی آن بخش از جامعه پشتون‌تبارها دارد که قدرت سیاسی را در قبضه گرفته‌اند.

مطالب بیشتری در این بخش