محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

باز نشدن درهای مکاتب دخترانه در کابل و نگرانی دختران از آینده‌ی نامعلوم باز نشدن درهای مکاتب دخترانه در کابل و نگرانی دختران از آینده‌ی نامعلوم

باز نشدن درهای مکاتب دخترانه در کابل و نگرانی دختران از آینده‌ی نامعلوم

پس از ورود طالبان به افغانستان و تسلط کامل در کشور، تحصیل دختران در افغانستان بحث برانگیز و دشوار گردیده است. تا کنون پس از دوماه متواتر هیچ پیام و یا اعلامیه‌ی در رابطه به شروع مکاتب دخترانه آن‌هم در دوره متوسطه و لیسه نشر نگردیده است. شاگردان مکاتب دخترانه در کابل به اضافه شاگردان دختر که از ولایات دیگر رخت سفر برای ادامه دروس‌شان به کابل بسته‌اند در خصوص اینکه آیا به آن‌ها اجازه رفتن به مکتب و دانشگاه داده خواهد شد و یا خیر؟ سخت نگرانند. در این رابطه دختران زیادی بودند که حرف‌های برای گفتن داشتند بالخصوص آنهای که از ولایات دور افتاده افغانستان به کابل آمده بودند تا باشد که در پایتخت به صورت بهتر ادامه تحصیل دهند. اما چرخ گردون صورت دیگری چرخید و متأسفانه در کمال ناباوری تا اکنون که بیشتر از دو ماه از ورود طالبان در کابل می‌گذرد از حق رفتن به مکتب محروم شده‌اند و در گرداب مجهولی گیر کرده‌اند. نرگس (نام مستعار) می‌گوید؛ سه سال می‌شود برای ادامه دروس مکتبش از بدخشان به کابل آمده است، تا بتواند این‌جا برای امتحان سرتاسری کانکور آمادگی کامل را کسب نماید. وی می‌گوید، پدرش کشاورز است و با اینکه روز به روز از قدرت فیزیکی‌اش کاسته می شود بازهم سخت کار می‌کند تا نیازمندی ‌های خانواده‌ای مان را مهیا سازد. برادرش آرمان، شامل اردوی ملی افغانستان بوده که یک سال قبل مطابق شانزده دلو ۱۳۹۹ یکی از پاهایش را در جنگ از دست داده و معیوب گردیده است. نرگس افزود که او و برادر بزرگش امیر در کابل زندگی می‌کنند. امیر محصل دانشکده‌ی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه کابل است که با تدریس زبان انگلیسی در یکی از مراکز آموزشی به سختی می‌تواند مخارج خودشان را در کابل تٲمین نماید. نرگس می‌گوید؛ من یازده سال و چهار ماه را با تمام مشقت‌های زندگی و اما با دل پر از امید و آرزو زحمت کشیدم و درس خواندم و در انتظار نتیجه امتحان مکتب و در صدد گرفتن پایان نامه سال‌های تعلیمی بودم، اکنون نه تنها از نتایج امتحانات خبری نیست که هم چنان از حق رفتن به مکتب محروم شدیم. از دل نوشته‌های نرگس که روی صفحه کتابچه اش رقم زده شده است: "با ورق زدن هر صفحه‌ی از کتابچه خاطراتم درونم را اندوه فرا می‌گیرد و آسمان قلبم ابری می‌شود، از نوشته‌های که همه از پرواز در آسمان سخن گفته و آرزوهایم را روی ورق قلم زده." او از بهاره گفته بود که می‌خواست داکتر شود، از ثریا که آروزی نشستن در چوکی وکالت را داشت و خودش و هزاران دختر دیگر افغان که آرزوهای بلندی برای آینده‌ی شان در سر داشتند و اکنون نمی‌دانند چنان روزی را شاهد خواهند بودند و یا خیر. اما خورشید امید او هنوز غروب نکرده، وی امید به فردای روشن و دست یافتن به اهدافش را دارد. نرگس هم‌چنان می‌گوید، امیدوارم دیگر هیچگاه این صحنه تکرار نشود و خواهر کوچکم مریم که هنوز درکی از اوضاع فعلی افغانستان ندارد بتواند با خیال راحت به مکتب برود و آزادانه زندگی کند و کسی با مکتب رفتن وی مشکلی نداشته باشد‌. بیشتر از دوماه از مسلط‌شدن طالبان به افغانستان می‌گذرد؛ پسران طبق روال همیشگی به مکتب می‌روند ولی از حضور دختران در مکاتب خبری نیست... و اما با آرزوی روزی که زن‌ستیزی و مردسالاری دیگر حاکم نباشد، به امید فردای که نرگس و دیگر هم‌جنسانش در مبارزه برای آینده از طبیعی‌ترین حق شان محروم نمانند. امیدوارم روزی همه دختران افغانستانی در آسمان اهداف‌شان پرواز کنند.

مطالب بیشتری در این بخش