

آیا انکشاف باید متوازن باشد؟
اشرف غنی چندی پیش در یکی از مصاحبه های خود گفته بود : مشکل اساسی امروز جامعه افغانتسان "بی اعتمادی " است.
این تشخیص درستی از ریشه های مشکلات امروز افغانستان است.
براستی این گفته از آن جهت مهم و اساسی هست که بنیان واساس ساختار و نظام اجتماعی هر جامعه ای بربنیاد "اعتماد همگانی" استوار است. همانطوریکه در معاملات اقتصادی "پول" نقش اساسی دارد، اعتماد درساختن جامعه انسانی نقش اساسی داشته وسرمایه اجتماعی محسوب میشود.
تولید اعتماد از آن نظر اهمیت دارد که دوام و بقای جامعه مشروط به وجود حسن نیت ، صداقت وراستی در میان اعضاء ، نهادها و سازمان های یگ جامعه است. از طرف دیگر داشتن اعتماد ؛ کاری است زمان بر و مدام نیاز به تولید و باز تولید دارد و از جهتی مستلزم خیر خواهی و خیر اندیشی است.
ویرانی ها وخرابی های ظاهری و فیزیکی جامعه را می توان با صرف پول و به کار گیری نیروی انسانی در مدت زمان مشخص بدست اورد . اما ایجاد اعتماد، و روحیه همدلی وهمکاری بسی دشوار و زمان بر و گاهی ناشدنی است.
بر اساس مطالعات مقدماتی کمپنی آلمانی در تطبیق پروژه توتاپ ؛ مسیر انتقال برق از طریق بامیان از نظر مالی ، زمانی و امنیتی مقرون به صرفه و مناسب ترین مسیر انتقال تشخیص داده شد. این قسمت تخنیکی و فنی کار است . اما زمانی که حکومت می خواهد از قدرت خود سوء استفاده کند و با این پروژه اقتصادی برخورد سیاسی و سلیقه ای نماید . خود حامل پیام مهم است. به طوریکه خواسته و یا ناخواسته خود را در گیر مشکلات عظیم تری خواهد کرد وان مسایل سیاسی و اجتماعی است.
همه می دانیم که فقر ، ونبود امکانات مادی به خودی خود مشکل ساز نبوده و قابل تحمل است. همانطوریکه صدها سال مردم مناطق مرکزی در فقر ونداری زندگی کردند و تا کنون ادامه حیات داده اند . اما آنچه مساله ساز و مهم به نظر میرسد خود آگاهی جمعی از پدیده فقر ، دلایل، انگیزه ها و پیامد های فقر است. این آگاهی ، مشکل فقر را از حالت فردی به حالت جمعی _اجتماعی تبدیل می کند .و بدون تردید تبدیل مساله از حالت فردی به حالت جمعی یعنی تولید وایجاد نیروی عظیم و غیر قابل کنترل و با پیامدهای اجتماعی دشوار .؟!
تغییر مسیر پروژه توتاپ بر خلاف نظر فنی و کارشناسی و برخورد سلیقه ای و سیاسیی با یگ پروژه صرفا اقتصادی ، موضوع را وارد مرحله سیاسی و اجتماعی نموده است واین موضوع حامل پیام مهمی است:
" تعمد در عدم رشد و انکشاف مناطق مرکزی"
اینجاست که یگ پروژه اقتصادی ، پیامد های اجتماعی و سیاسی به خود میگیرد. وبراین اساس این پیام به باشندگان مناطق مرکزی منتقل میشود:
1. فقر و شرایط نامناسب مادی گذشته و امروزی آنها می تواند دلایل عمدی وتحمیلی داشته باشند.
2. "مناطق مرکزی باید از زندان طبیعی بیرون شود " صرفا یگ فریب ودروغ بزرگ بوده است . وصرفا برای جلب آراء مقطعی بوده است.
3. حکومت به عنوان هماهنگ کننده و مدیریت کننده امکانات مادی از گذشته تابه حال همواره در توزیع امکانات بین مناطق مختلف و اتباع کشور ، آشکارا ، تعمدا و به طور هدفدار فرق قایل شده است.
4. تغییر و بهبود در شرایط زندگی می تواند از اصلاح و تغییر نظام سیاسی آغازشود.
اما پیامد های اجتماعی یگ تصمیم سیاسی تبعیض آمیز چه می تواند باشد:
1. تخریب بنیاد اعتماد، صداقت وراستی در بین مردم نسبت به حکومت.
2. عدم اعتمادبه حکومت و مشارکت در برنامه ها وپلان های حکومتی.
3. نا فرمانی ها و یا شورش های همگانی.
4. محرومیت جمعی سبب تقویت روحیه قوم گرایی ، منطقه گرایی ، در مقابل باعث تضعیف روحیه ملی میشود.
5. مهاجرت به شهرهای کلان یا کشورهای توسعه یافته.
مردم بامیان ومناطق مرکزی حد اقل در دوران 14 سال گذشته با رفتارهای گروهی و مدنی در مواجه با مسایل سیاسی و اجتماعی به خوبی نشان داده اند که از سطح درک ، فهم وشعور اجتماعی بالایی برخوردارند. ما ، شیوه رفتار گروهی و حرکت های جمعی و مدنی آنها را بارهادر مواجه با مسایل اجتماعی وسیاسی شاهد بوده ا یم . واین به خوبی بیانگر سطح بالای درک، فهم وشعور اجتماعی و همبستگی آنهاست. تغییر مسیر پروژه توتاپ ، حامل پیام مهمی برای آنهاست و مهمترین آن تضعیف و ویرانی حس اعتماد وصداقت درگفتارو رفتار حکومت . انکشاف متوازن قبل از اینکه یگ پروژه اقتصادی باشد ؛ برنامه ای است برای تقویت روحیه همبستگی ملی و روحیه برابری وعدالت اجتماعی.