محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

مزاری؛ آغازگاه یک شکوه مزاری؛ آغازگاه یک شکوه

مزاری؛ آغازگاه یک شکوه

"زندگی نامه رهبر شهید بابه مزاری (ره)"

خار که از زیمی بور موشه تیز تر شی خوبه. (ضرب المثل هزارگی)

این ضرب المثل را مردم بخاطر شجاعت و دلیری فرزندان شان بیان می‌کنند. به باور تمامی پدران و مادران، فرزندان شان باید شجاع و دلیر باشند و در قبال سرنوشت فردی و جمعی خویش حساس باشند. در تاریخ افغانستان، بابه مزاری، مصداق اصلی این ضرب المثل است. مزاری، فرزند استثنایی تاریخ این سرزمین است. با تولد و فعالیت او، صفحۀ تاریخ کشور ورق زده می‎شود و مسیر آن نیز تغییر می خورد. با قد بر افراشتن بابه مزاری در صحنههای سیاسی و اجتماعی، فریادهای استبداد در گلو میخشکد و جایش را به فریادهای عدالت خواهی میدهد. در کارنامههای بابه مزاری این مبالغه نیست، این یک واقعیت شیرین است که با جان‌فشانیهای او، پرچم سیاه ستم پیشگان از بن کنده میشود و پرچم سبز عدالت خواهی با افتخار به اهتزاز در میآید؛ انسانیت شکل میگیرد و جنبش آزادی خواهی به اوج خودش میرسد. فعالیت بابه مزاری، صفحۀ روشن در تاریخ سیاه کشور است. پس از بابه، تاریخ به سوی روشنایی حرکت میکند.

 تولد

عبدالعلی که حاجی خداداد پدرش، از سرخ‌جوی بامیان در ترکستان کوچ نموده بود و در چهارکنت ولایت بلخ اقامت گزیده بود، در سال 1326 هجری شمسی، در این ساحه به دنیا آمد. وی در دوران کودکیاش همچون کودکان دیگر هزاره، چوپانی کرده است، بره چرانده است، علف از کوه آورده است و زمینهای کشاورزی پدر را قلبه و آبیاری کرده است. تابستانها معمولا این وظیفه اش بوده است و در زمستانها در مسجد قریه نزد ملای ده، الفبا، قرآن‏کریم، پنج گنج و دیوان حافظ را آموخته است. عشق عبدالعلی به خواندن و نوشتن و تشویق پدرش باعث شد که وی به شکل مداوم به درس و خواندن  ادامه دهد.

تحصیلات

عشق و علاقه عبدالعلی و تشویق پدرش، او را واداشت که بر علاوه آموزش در زمستان‌ها در مسجد قریه، به شکل مداوم به درس و تعلیم خویش ادامه دهد. او دیگر گوسفندان را به چرا نبرد و  به جای او به مدرسه رفت و به تعلیم پرداخت اما هرگز از کمک به کار های زراعتی با پدرش دست نکشید. درس و تعلیم عبدالعلی مزاری، به دو بخش تقسیم می شود: تعلیمات در داخل کشور و تحصیلات در خارج از کشور. هر زمانِ این تعلیم و آموزش، علاوه بر فراگیری دانش، در افکار و کردار او تغییرات بزرگی را به میان میآورد. او در این دوران با رویدادها و افراد مهم بر می خورد که هرکدام زمینۀ فکری و انقلابی او را در زنده گی سیاسی او آماده ساخت.

تحصیلات در داخل کشور

عبدالعلی مزاری، درس‏های رسمی حوزه‏ای خویش را در مدرسه چهارکنت مزار در قریه نانوایی آغاز کرد. مدرسه، سر آغاز کارهای فکری، سیاسی و انقلابی او بود. او جوان شجاع، دلیر و بیباک بود. او مبارزۀ خویش را از همینجا آغاز کرد، زندگی پُرماجرای او از اینجا شروع شد. درست در همین هنگام بود که وی اعتراض خود را علیه بی عدالتی شروع کرد. اعتراض او علیه بی عدالتی در تقسیم گندم بین طلبه‏های مدرسه شد. مسئولین مدرسه در تقسیم گندم در بین طلاب بی‏عدالتی میکردند. طلاب مدرسه به مشکل آذوقه گرفتار بودند اما گندم در گدام انبار بود. ولی اعتراض عبدالعلی مزاری شنیده نمی شود، مزاری خودش اقدام بیباکانۀ دیگر پیش میگیرد و بدون هراس از مسئولین مدرسه، قفل انبارخانه را میشکند و گندم را بین طلبه‎ها تقسیم میکند.

مزاری جوان بود و پُر شور، زندگی پر ماجرایی را در پیش گرفته بود. علیه بی عدالتی اعتراض میکرد و برای از بین بردن آن، اقدام عملی می کرد. در همین هنگام شور جوانی بود که با علامه اسماعیل بلخی آشنا می‏شود. آشنایی با اسماعیل بلخی، سر آغاز تحول فکری مزاری پنداشته میشود. علامه بلخی مزاریِ پرشور و جوان را به درس خواندن و عسکری تشویق می‏کند. مزاری خود درس میخواند و دیگران را نیز تشویق میکند. خودش کتاب می‏خواند و دیگران را نیز به مطالعه تشویق می‏کند. او به خدمت عسکری می‏رود. در خوست و گردیز خدمت عسکری اش را به پایان می‏رساند. خدمت عسکری تغییر بزرگی را در زندگی او، وارد میکند. محرومیت و نا برابری را علاوه بر جامعهای که خود متعلق به آن است، در جای دیگر نیز حس می‏کند. اما به آموختن ادامه می‏دهد. با یک مولوی پیرو مذهب اهل سنت، آشنا میشود و در نزد او درس می‏خواند. اینها همه، او را وا میدارد که در زندگی خویش آرام ننشیند. عسکری تمام میشود و با دید نو به زاد گاهش بر میگردد.

تحصیلات در خارج از کشور

مزاری پس از تحصیلات ابتدایی خود در مدرسۀ نانوایی چهارکنت و پس از اتمام خدمت عسکری به فکر ادامه تحصیل خویش میافتد. عهدی را که با بلخی برای ادامه تحصیل اش میدهد، برای ادامۀ تحصیل روانه ی خارج کشور می‏شود. در سال 1350 کشور را ترک می‎کند و در این سال شهر قم ایران را محل تحصیل خود انتخاب می‎کند. پس از آن، راهی نجف شد و به تحصیلات خویش را در آن‌جا ادامه داد. بالاخره، در سال 1355 تحصیلات خویش را در سطح حوزه به پایان رساند. سال‏های تحصیل، سال‏های فعالیتهای سیاسی مزاری، پنداشته می‏شود. در این سال همچون افغانستان، در ایران نیز مبارزه علیه نظام حاکم جریان داشت. مزاری در دیدارهایی که با فعالین سیاسی در داخل و خارج از کشور داشت، با انگیزۀ آزادی خواهی وارد کشور میشود. اوج فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او در افغانستان شروع می شود.

فعالیت

عبدالعلی مزاری از آوان زنده گی خویش پرشور بود و کارهای متفاتی نسبت به هم سن و سال خویش انجام می‏داد. سراسر زنده گی او پر است از فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی.

فعالیت‏های فرهنگی

شکل گیری جغرافیایی به نام افغانستان، نوعی از انحطاط و زوال فرهنگی در این سرزمین است. سرزمینی که میراث‎دار دانشمندان و فرهنگیان بزرگ جهانی است اما به یکبارگی باهمۀ آن‎ها بیگانه شد. در دوران معاصر کمتر کسی را می‎توان یافت که به‎طور مثمر در بارۀ فرهنگ هسته گذاری کرده باشد و فعالیتهای فرهنگی را گسترش داده باشد. از جملۀ این افراد نادر، یکی عبدالعلی مزاری است که با تمام توان برای گسترش دامنۀ دانایی و فرهنگ کوشید. اگر چند که او تا هنوز چهرۀ برجستۀ سیاسی و نظامی او به همه نمایانده شده است، چهرۀ فرهنگی وی تااندازهای در حاشیه رانده شده است.  

عبدالعلی مزاری، پس از پایان خدمت عسکری، به دروس حوزه‎ای می‏پردازد. در سال 1350، او برای ادامه تحصیل وارد ایران می‏شود. مزاری در زمان تحصیل، به فکر گسترش دامنۀ دانایی در میان تمامی مردم می‏افتد. از همین رو، در آن زمان کتاب‎خانۀ جوادیه را برای استفاده مهاجران مقیم ایران راه اندازی می‏کند. وی تنها در این کتاب‎خانه بسنده نکرده بلکه به فکر پخش کتاب در میان مردم در افغانستان می‏افتد. وی با دشواری و موانع زیادی که فرار روی آن قرار داشته است، اما باتلاش خستگی ناپذیر مقدار زیاد کتاب به بلخ و کابل می‏فرستد جوانان را به مطالعه و دانایی تشویق می‏کند. حکایت جالبی از راه اندازی کتاب‏خوانی عبدالعلی مزاری در بلخ وجود دارد. به نقل از کتاب یاد گل سرخ، آقای مزاری در بلخ یک کتابخانه راه می‏اندازد و برای این‎که جوانان و طلاب مدرسه را به مطالعه و خواندن تشویق نماید، برای آن‎ها کتاب رایگان توزیع می‏کند، اما مسابقه‎گونه یک شرط می‏گذارد. هرکسی که کتاب می‎برد، در پایان از آن امتحان گرفته میشود و هرکه خوب مطالعه کرده باشد، مقدار پول برایش پاداش داده می‏شود. اما طلاب و جوانان، از ترس این‎که چون در آخر از آن کتاب از آن‎ها می‎پرسند، دیگر کتاب نمی‏بردند. تلاش‌های مزاری برای انتقال کتاب برای او بدون پیامد نبوده است؛ او حتا به خاطر انتقال کتاب به زندان هم رفته است.

تشویق و حمایت نویسندگان، از دیگر کارکردهای فرهنگی عبدالعلی مزاری است. در زمان او بود، که حاج کاظم یزدانی کتاب «پژوهشی در تاریخ هزاره‏ها» را تالیف نمود و مورد تشویق شخص آقای مزاری قرار گرفت. هم‎چنان، عبدالعلی مزاری کتاب‎های ارزشمند تاریخی را به چاپ رساند و در میان مردم پخش و نشر نمود. کتاب سراج التواریخ، تاریخ ملی هزاره‏ها ... این‏ها کتاب‎هایی بودند که به اصرار مزاری چاپ  و در میان مردم توزیع شدند. در واقع، آگاهی تاریخی، بیداری و هویت بخشی مردم بود که تلاش‎های مزاری را به ثمر می‎نشاند. کمآگاهی مردم علاوه بر آن‎که مردم را در کام بدبختی فرو برده بود، زخمی بود که مزاری را مثل خوره از درون می‎سوزاند. او برای التیام این درد، نشریات چاپی را راه انداخت اگر چند که با محدویت‎های زیادی مواجه بود ولی جرقۀ دانایی بود که در میان مردم روشن شده بود. محدودیت و دشواری گذشتۀ ما تصور کردنش برای مایی که در این عصر زیست داریم دشوار است. مزاری برای دسترسی عموم مردم، به اطلاعات و آگاهی، اعم از باسواد و بی سواد، در تلاش راه اندازی پایگاه رادیویی شد. اگر چند که این تلاش‌ها به ثمر ننشست اما تلاشهایی بی‎بدیل فرهنگی بود که مزاری آن‎ را در زمانی که از هر طرف گلوله می‎بارید انجام می‎داد. تلاش برای مرجعیت مذهبی، یکی ازتلاش‎های بی‎نظیری است که مزاری آن را با ریسک غیر قابل تصور انجام داد. این تلاش از یک سو، خلق اعتماد به نفس میان مردم بود و از سوی دیگر، رهایی از وابستگی‎های بیرونی بود که مدام مردم ما در پی آن قربانی شده است. ترویج کتاب‎خوانی در جبهات جنگ، نادر ترین اتفاقی است که در افغانستان رخ داده است اما به اثر تلاش و زحمت مزاری همین مسئلۀ دشوار، در سرزمینی که از هر سو، جهل می‏بارید تحقق یافته است.

فعالیت‎های سیاسی

روح سرکش و عدالت خواه عبدالعلی مزاری هیچوقت آرام ننشست و همیشه در تکاپو بود. او با دورنمای فکری و آرمان عدالت خواهی خویش مسیر تاریخ را برای مردم نفرین شدۀ این سرزمین عوض ساخت. دیدار مزاری با علامه اسماعیل بلخی، نقطۀ تاریخی در اندیشۀ سیاسی مزاری است. وی در این دیدار سخت شیفتۀ انقلاب و سیاست می‏شود. پس از آن به عسکری می‏رود. عسکری تجربۀ تازۀ مزاری از رنج و غم مردم است. پس از عسکری وقتی دوباره به تحصیلات خویش آغاز می‏کند، فعالیت‎های سیاسی اش نیز شروع می‏شود. او در ابتدا در قالب سازمان نصر بر ضد اشغال امپراتوری شوروی به مقاومت می‎پردازد. در این زمان، تعدد احزاب‎ و گروه‎ها از یکسو که جنگهای خانمان سوزی را در میان مردم هزاره به راه انداخته بودند، از سوی دیگر، حذف هزاره‎ها در دولت مجاهدین پس از همه جان‎فشانی‎ها و قربانیان بی‏شمار، اندیشۀ وحدت و یکپارچگی در میان هزارهها و تشکیل حزب وحدت را به میان آورد. حزب وحدت، به رغم مخالفت برخی از سران جهادی که جامعه هزاره را از سیاست و بدنۀ دولت حذف نموده بود، در مقابل این حزب جنگهای خونینی را به راه انداخت، تشکیل شد. نتیجۀ این‎جنگ‏ها، یکی هم قتل عام مردم ساحۀ افشار در دامنۀ کوه رادار است که از سوی گروه‎های مخالف وی صورت گرفت.

مزاری با تشکیل حزب وحدت، پس از برگزاری یک انتخابات، به رهبری این حزب گماشته می‏شود. وی در مدت دوسال و اندی که رهبری این حزب را به عهده داشت، به یک رهبر مردمی، صادق و پاسخگو مبدل می‏شود. او در زمان رهبری خود، فقط درد مردم را فریاد می‏کشد و از تمامی قضایا، با صراحت، بی‎پرده و صداقتمندانه با مردم رو در رو سخن می‏زند. مزاری آنقدر از خود صداقت، وفاداری و پشت کار نشان می‎دهد و تلاش‎های پرثمر و صداقتمندانه در میان مردم انجام می‎دهد که مردم او را با عنوان «بابه» (پدر) خطاب می‎کنند. در این مدت، جنگ‎های زیادی بالای مزاری و مردم غرب کابل تحمیل می‏شود ولی مزاری هیچ‏گاهی از میان مردم نمی‏رود و مردم را تنها رها نمی‏کند. مردم هزاره، پس از سال‎ها تحمل رنج، مشقت، ستم و تحقیر، با مزاری داعیۀ حق خواهی را سر می‏دهند و در این راه تا پای جان استقامت می‏کنند. مقاومت غرب کابل، یکی از بی‎نظیرترین مقاومت حق طلبی در تاریخ است. مزاری سرانجام پس از مقاومت و دفاع در مقابل گروه‎هایی که یک کتلۀ بزرگ مردم را از سیاست، تصمیم گیری و حتا از حق شهروندی محروم کرده بودند، این‎بار با ظهور گروه جدید مواجه می‎شود. این گروه نو ظهور، گروه طالبان بودند که در آن زمان از سوی دولت مجاهدین فرشتۀ نجات و سپاه رسول الله خوانده می‎شدند. اما همین گروه، استاد عبدالعلی مزاری را به اسارت می‎گیرند و سر انجام به تاریخ 22 حوت سال 1373، در منطقۀ چهار آسیاب ولایت میدان وردک به شهادت می‎رسانند و پس از آن با هلی‌کوپتر پیکر بی‎جان او را انتقال می‎دهند و در منطقۀ ده سفید (سپین ده) در ولایت غزنی در یک ویرانه می‎اندازند. عکس‌هایی که از زمان اسارت و شهادت او به نشر رسیده است، نشان می‎دهد که شهید مزاری بدترین شکنجه را متحمل شده است.

شهادت رهبر شهید، محبوبیت او را بیش از هر زمان دیگر به نمایش گذاشت. مردم، پیکر او را از غزنی تا به بامیان و پس از آن تا مزار در میان خروارهایی از برف به دوش کشیدند. با شهادت رهبر شهید، غرور خلق شدۀ مردم ستم کشیدۀ هزاره شکسته شد و این مردم با یک دنیای سرخوردگی مواجه شدند. اما مسیر برای این مردم مشخص شده بود که باید بپیمایند. مزاری، آغاز یک شکوه بود. شکوه افتخار و رویای زندگی. صداقت‌مندی و شکوه مزاری را می‏توان در ویدیوهای سخنرانی و مجموعه سخنرانی‎های او در کتاب تحت عنوان «احیای هویت» که به عنوان میراث بزرگ از او برجا مانده است، پی‎برد و درک نمود.

 

مطالب بیشتری در این بخش