

پاسداری از میراث «تفنگ» و «قلم»
پاسداری از میراث «تفنگ» و «قلم»
(تیمور غزنوی)
زندگی گذشته را نمیتوان به سادگی تصور کرد. خصوصا وقتی که زندگی دههی هفتاد خورشیدی را در ذهن مجسم میکنیم. اینکه دهه هفتاد گفته میشود، به این معنی نیست که زندگی انسان افغانی، پیش از این، اسیر سیاهی نبوده است. دهه هفتاد از این رو برای من اهمیت دارد که با فاصله زمانی خیلی اندک با آن قرار داریم و این نسل، تا هنوز با هیبت و صلابت بر طبل اقتدار خود میکوبد. برای نسل قلم و سخنگوی کنونی، دشوار است که این دوران را در قالب سخن و متن مجسم سازد. تا هنوز، صدای شلیکهای گلولههای آن دوران به گوشها شنیده میشود. دورانی که «تفنگ» عشق است؛ شادی و غم، هر دو در صدای گلولهها بازتاب داده میشوند. دورانی که خُرد و کلان، پیر و جوان، همه تفنگ بر شانه داشتهاند و بدون هیچ هراسی، بالای هم شلیک کردهاند. در این دوران شالودهی جنگ، بر پایهی ایدیولوژی «جهاد» بنیان نهاده شد، چی بسا انسانهایی که قربانی آن نگردید؛ اما چیزی که در این دوران بی مفهوم بود و هیچ وجود نداشت «جهاد» بود.
در تاریکی و وحشت فراگیر دههی هفتاد، صفحه دیگری نیز ورق خورد. صفحهای که در آن مسیر جدید زندگی ترسیم شد. ترسیم کنندگان این مسیر، بهصورت همزمان، با «تفنگ» و «قلم»، هنر نمایی کردهاند. دههی هفتاد، دوران تفنگ و قلم برای هزارهها است. مقاومت غرب کابل، با ترکیب این دو عنصر شکل گرفت. مقاومتی که نه بر پایهی خواستهای ایدیولوژیک بود و نه بر اساس دست یابی به زیباییهای دنیایی تخیل و ماورایی. مقاومت غرب کابل، عشق به زیستن بود، زیستن در همین کرهی خاکی، زیستن در کوچه پس کوچههای کابل و زیستن در جغرافیایی به نام افغانستان. از همین رو بود، که معمار مقاومت غرب کابل، فقط، عدالت و وحدت میخواست و خواستهای ایدیولوژیک را جز بازی، چیز دیگری نمیدانست.
«وحدت» و «عدالت»، میراث «تفنگ» و «قلم» است که از مقاومت غرب کابل برای ما به ارث ماندهاست. کسی که این میراث را برای جامعهی ما گذاشته امروز نیز بهعنوان محور وحدت است. مزاری، این میراث را برای ما به ارث گذاشت و امروز نیز نقطهی مشترک و نقطهی تلاقی در میان جامعهی ما شده است. اکنون در جامعهی هزاره، قریب تمامی جریانهای سیاسی و اجتماعی نام مزاری را با خود حمل میکنند و دشوار است که بدون نام مزاری، هویتی برای خود تعریف نمایند.
مزاری دیر سالی است که دیگر میان ما نیست. اما کنشها، خواستها و میراث او، در میان ما همچنان نقش موثری را دارد. آنچه اکنون مایه نگرانی جدی است، آسیب پذیری میراث مزاری است. «وحدت» میراث پُر ارزش رقم زن تاریخ جامعه ما است، که اکنون دارد نحیف میشود. سیاستگران و کنشگران اجتماعی، همه خواسته و یا ناخواسته در جدال با این میراث ارزشمند، معمار مقاومت غرب کابل قرار گرفتهاند. منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افراد و گروههای اجتماعی بر این اصل سایه افگنده است. از سویی، مردم نیز بر نحیف ساختن وحدت اجتماعی نقش بازی میکنند. چون، مردم با موج سواریهایی افرادی که در پی منافع سیاسی فردی و گروهی خویش میباشند، مورد بهره برداری قرار میگیرند و یا آنکه زمینه را برای استفاده جوییها مهیا میسازند؛ از این رو، وحدت واقعی هر روز خدشه دار میشود. آنچه که در این سالهای اخیر، در سالیادهای بابه مزاری به نمایش گذاشته شده است، کمتر جلوه یافتن وحدت در میان جامعه است. مراسم سالیادهایی که به مناسبت عروج خونین بال معمار عدالت خواهی در این سالهای اخیر برگزار میشود، چه در داخل کشور و چه در بیرون از کشور، نمیتواند که پاسداری از میراث «تفنگ» و «قلم» را نشان بدهد.
در داخل کشور، تشکلهای سیاسی که در درون جامعه هزاره به میان میآیند، هیچ کدام آن بدون نام بابه مزاری، هویتی برای خود تعریف کرده نمیتوانند. ولی هر کدام در تفریق و کم وزن سازی قدرت سیاسی هزارهها نقش بازی مینمایند. از سویی با راه اندازی گردهماییها و برنامههای کوچک در سالیادهای بابه مزاری، مانع میشوند که از سال روز قربانی شدن آفرینشگر وحدت و عدالت، به عنوان محور واقعی «وحدت» نمایش داده شود. علاوه بر آن، در بیرون از کشور نیز تا هنوز، عین سناریو در جریان بوده است. فعالین فرهنگی، مدنی و حقوق بشری جامعه در بیرون از کشور، تا هنوز موفق نبوده اند که در یک روز و یک مکان و به صورت همزمان از سال روز قربانی شدن بابه مزاری به صورت همزمان گرامیداشت به عمل آورند. این نکته، بخشی از نگرانیهایی است که برای حفظ میراث ارزشمند بابه مزاری به میان آمده است.
در کنار این نگرانیها و پراکندگیها اما نقطه امیدوار کننده این است که در بیرون از کشور، مرکزفرهنگی کاتب در هالند، با یک ابتکار و اقدام بیپیشه در صدد انسجام برگزاری برنامههای سالیاد بابه مزاری شده است. اعضای مرکز فرهنگی کاتب با درک اهمیت «وحدت» در همایشهای سالیاد بابه مزاری، جلسات مقدماتی خویش برای انسجام تجلیلهای سالگرد بابه مزاری در کشورهای اروپایی و به خصوص در کشور هالند به راه انداخته است. این اقدام میتواند که الگویی باشد برای مردم داخل کشور و کسانی که در بیرون از کشور زندگی دارند و در پی هویتهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی خویش میباشند.
پاسداری از میراث «تفنگ» و «قلم» که «وحدت» به عنوان ارث است، ضرورت بر حفظ حیات سیاسی جامعهی کنونی ما است. آنچه که این روزها ما شاهد هستیم، نادیده انگاشتن، هزارهها به عنوان یک کتلهی بزرگ قومی در معادلات سیاسی کشور از سوی دولت است. در سیاستهای قوم محوری که اکنون در کشور جریان دارد، وحدت درون قومی در وزنههای معادلات سیاسی یک اصل است. اکنون در آستانهی بیستویکمین سالیاد سفر بیبازگشت معمار عدالت خواهی، بابه مزاری قرار داریم. امید میرود که امسال، در همایشهایی که به این مناسبت برگزار میشود، وحدت واقعی مردم نیز به نمایش گذاشته شود.