محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

سرزمین خیالی سرزمین خیالی

سرزمین خیالی

آنچه که جامعۀ افغانی را از دیگران متمایز می کند، «خیال» افغانی است. بیگانگی با واقعیت، سرشت زندگی جامعۀ افغانی شده است. کمتر اتفاق می افتد که در این سرزمین، واقع بینانه فکر نماییم، زندگی واقعی را تجربه کنیم و حرفی بر اساس واقعیت بگوییم. «سرزمین من» را اکنون خیالات فرا گرفته است. در این جا همه چیز خیالی و بر پایۀ تخیل است. جنگ، کشتن، مردن ... همه خیالی اند. وقتی در این جامعه زیست داشته باشی، فقط چشمان خود را می بندی، در ذهن خود خیال می آفرینی، حرکت می کنی و آنچه که در مسیر ات قرار گیرد، لگدمال و ویران می سازی.

خیالات ذهن افغانی پر است از طالب و دولت. دولت و طالب به صورت همزمان در ذهن افغانی خلق می شود. آن ها به جز از دنیای واقعی، در سرزمین خیالات ذهن افغانی نیز با هم جنگ و درگیری می کنند. دولت خیالی، مکتب خیالی می سازد، اما طالب خیالی در خیال خود، همه را ویران و به آتش می کشد و حتا دانش آموزان خیالی را نیز زخمی و معلول می سازند. مکتب های خیالی در خیال، هر کدام دوباره و سه باره اعمار می شوند و در کنار آن مکتب های خیالی دیگری نیز ساخته می شوند. اما وحشت و ویرانگری طالب های خیالی هم چنان ادامه دارد، کودکان خیالی زیادی را معلول و معیوب ساخته است. اکنون  هم مکتب خیالی زیاد شده است و هم معلولان خیالی. خیالات ذهن افغانی در حال صحنه پردازی است. می خواهد امنیت این مکتب ها و معلولان خیالی را تامین نماید. این بار مجبور می شود که سربازان خیالی را نیز استخدام شود. سربازان خیالی در تامین امنیت مکاتب خیالی وظیفه اجرا می کند. این همه نیرو، دانش آموز، معلول و معیوب های خیالی نیاز به خدمات صحی، بهداشتی و تداوی می باشد.  در ادامه این همه خیالات، کلینک ها، داکتران و پرستاران خیالی نیز به میان آمده اند. در خیالات این ها بهترین خدمات را  انجام می دهند لذا مستحق بهترین معاش و حق زحمت هستند. ولی در این جا، مسیر به یکبارگی تغییر می خورد و در یک مورد واقعی می شود. معاش های واقعی به افراد خیالی پرداخته می شود.

با این همه خیالات، اما واقعیت، تصویر دردناکی را به نمایش می گذارد. مدرسه های انتحاری به شکل واقعی، انتحاری تر بیه می کنند. کودکان واقعی در زیر گرد و خاک، باد و باران و آفتاب سوزان فاصله های چند کیلومتری را طی می کنند تا خود را در پای حرف معلم برسانند. معلم، با معاش خیلی ناچیزی که آن را در وقت معین اش نیز دریافت نمی توانند، روز تا شام گلو پاره می کنند. وقتی همین دانش آموزان به مشقت تمام آزمون کانکور پشت سر می گذارند، به دلیل سهم دانش آموزان خیالی نمی توانند که به چوکی دانشجوایی تکیه زنند. داعیۀ سهمیه بندی دانش که سر داده شده بود، به همین مکتب های خیالی بر می گردد.

معلولان و معیوبان واقعی از خزانۀ دولت سهمی ندارند و مجبور اند که در چهار سوها فقط برای نفس کشیدن دست به گدایی دراز کنند. کودکان، مادران همه به خاطر فقدان خدمات بهشتی باید بمیرند و آنگاه فقط آماری از مرگ و میر کودکان و مادران را به خور رسانه ها بدهند تا دوباره برای خیالات خویش امداد خارجی دریافت نمایند. سربازانی که برای حفظ زندگی مردم و بقای رژیم، از جان خویش مایه می گذارند ولی امکانات، تجهیزات و تمامی امتیازات آن به سربازان خیالی پرداخته می شود تا در برابر همین سربازان و برای سلاخی ساختن این ها استفاده شود. نتیجۀ این همه خیالات است که کندز به کام طالب بلعیده می شود. خطاست که این همه ویرانی، آدم کشی و کشتار را زادۀ خیالات ذهن خویش ندانیم و آن را به دیگران ارجاع دهیم. وقتی ما تجارت و حکومت خویش را برپایۀ این گونه خیالات استوار نماییم، دور از تصور نیست که همه به کام طالب بلعید شویم. طالبی که برای رسیدن به خیالات باغ و بوستان خیالی و دنیای ماورایی آدم می کشد و باغ و بوستان واقعی ما را به آتش می کشد.

 

 

 

مطالب بیشتری در این بخش