محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

صلح و باورمندی ما به آن صلح و باورمندی ما به آن

صلح و باورمندی ما به آن

مادر سرزمین وارونه ها زندگی داریم. در این جا، همه چیز، ناخود آگاه و بی جهت وارونه می شوند و مسیر عوض می کنند. جا بی جایی در این جا، یک اصول است، اصولی که بر پایۀ ویرانی، خشونت و نفرت بنا گردیده است. روز بیست و یکم سپتامبر، روز جهانی صلح بود، رفته بودم شهر. در جاده وزارت مخابرات، به جمعیتی از سربازان مسلح بر خوردم؛ آن ها با تفنگ و دنده های برقی که در دست داشتند، بالای هر کسی فریاد می کشیدند. علت را نمی دانستم که چرا و برای چه در این جا جمع شده اند؛ یکی گفت که این جا تجلیل از روز جهانی صلح است. اما چیزی که در این جا نمی توانستی ببینی، نشانه ای از صلح بود. صحنۀ این جا، جز نمایش تکراری لحظات پس از انتحاری چیز دیگر نبود؛ آن چه که بارها کابلیان آن را با چشم سر دیده اند.

سازمان ملل متحد در سال 1982، روز بیست و یکم سپتامبر را به هدف زمین گذاشتن تفنگ و از میان برداشتن نشانه های جنگ، به نام «روز جهانی صلح»، نام گذاری نمود. از آن روز به بعد در سراسر جهان، از این روز با جشنواره های شادی بخش تجلیل می شود. اما امروزها، تنها تفنگ نیست که نشانی از جنگ شناخته شود، خشونت های کلامی، نفرت، کینه و هر آنچه که باعث اذیت دیگران شود، نشانی از جنگ و سدی در برابر صلح پنداشته می شود. اما در کابل، قضیه متفاوت است. در این جا، در میان موجی از خشونت و خشونت از سوی تجلیل گران، از روز جهانی صلح تجلیل می شود. تجلیلی که نه مهربانی و عطوفت در آن است و صدای همزیستی و آرامش و نه پیامی است که حامل صلح برای مردم باشد.

نهاد خاطره آفرینان، با اجرای کنسرت از روز جهانی صلح، تجلیل خیابانی راه انداخته بود. تجلیل از روز صلح، دیدگاه واقعی جمعی ما را در برابر صلح نشان می دهد. شعاری که این نهاد برگزیده بود واقعاً تأمل بر انگیز است. شعار این گونه بود: «ما هنگامه نه، بلکه انقلاب بر پا می کنیم». واژۀ انقلاب در هر جای دیگر هر معنایی دیگری اگر داشته باشد، در میان ما جز ترس، وحشت، ویرانگرنی، خشونت و نفرت، معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. اگر نگاه واقع بینانه ای در کارکردهای خویش در مورد صلح داشته باشیم، دیده می شود که ما هنوز هیچ باورمندی به صلح نداریم. نه کنش و حرف ما، هیچ کدام بانی صلح نیست؛ همه در تضاد با صلح و همسویی جنگ قرار دارد.

جامعۀ افغانی، یک جامعۀ صلح ستیز است. به نظر می رسد که صلح در هیچ لایۀ اجتماعی، جایگاه ندارد. از حکومت گرفته تا اجتماع های کوچک و خانواده. در سطح حکومت و دولت، صلح یک بازی و معادله ای است برای حفظ قدرت و یابیدن یک جایگاه؛ از همین رو، به جای صلح، هر روز، خشونت، نفرت و کینه از سوی حکومت دامن زده می شود. اگر به خشونت ها و تضاد های قومی، سیاسی و گروهی در روزهای نگاه کنیم، واقعا اسف بار است. کوچک ترین مثال از صلح ستیزی را می توان از متواری شدن «سفیر صلح سازمان ملل در کشور» نام برد. روح الله نیکپا، با توجه به نقشی که برای صلح و همسویی با هنر ورزشی خود در میان افغانستان بازی کرد، از سوی سازمان ملل، به عنوان سفیر صلح برای کشور شناخته و گماشته شد اما اکنون این سفیر از کشور متواری است.

 

مطالب بیشتری در این بخش